۵۷ : تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
۵۷ : تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است

عقل بیهوده سر طرح معما دارد

بازی عشق مگر شایدو اما دارد

 

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت

سر  سربسته  چرا  اینهمه  رسوا  دارد

 

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه   تازه   از   امروز   تماشا   دارد

 

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای  قصد  نشان  دادن  دریا  دارد

 

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است

چه  سر انجام  خوشی گردش  دنیا  دارد

 

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
 چه  سخن ها  که خدا  با من  تنها دارد

 

                                                               فاضل نظری

غروب دریا

  

گاهی سکوت میکنی نه اینکه حرف برای گفتن نداری ، نه اینکه میخوای به طرفت احترام بذاری ، نه ، فقط به خاطر اینکه نمیدونی از کجا شروع کنی !

مبهوت از صحبت ها و حرف هایی که مثله شلاق توی مغزت میخوره . احساس میکنی تو یه مکان اشتباه با یه زمان اشتباه هستی . کاش زمین دهن باز کنه هرچی هست رو تموم کنه !

قبلش شاید قدرت کلمات رو دست کم میگرفتی ، قبلش شاید نمیدونستی آدما بدون توجه عوارض جانبی حرفشون را میزنند  !

جالبش اینجاس که سکوتت رو به تایید حرفهاشون میگیرن ، آخر سر هم محکوم میشی و هیچ کاری ام از دستت بر نمیاد . همش در عرض یک دقیقه !

بعدترش که خلوت میکنی ، تحلیل ماجرا میکنی ، به فکرت میرسه که خودت هم ممکنه از این یک دقیقه ها سر دیگرون آورده باشی

دنیاست . بدون اینکه متوجه بشیم سر همدیگه بلا میاریم ، بدون اینکه متوجه بشیم خودمونو مدیون بقیه میکنیم

اما میدونی ، من فکر میکنم ما خودمون رو به نفهمی میزنیم ، چیزی باعث شده که نفهمیم ، چون با دو سه شب بیدار موندن و فوقش دو سه قطره گریه انتظار بخشیده شدن به خاطر چیزی که دقیق نمیدونیم چیه رو داریم !

خلاصه حواسم ، حواست باشه به شکستن های ندونسته و ناخواسته

 

 

 

+ نیمه شعبانتان مبارک

انشاءالله تبریک حضورشان

پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴ ساعت ۲۰:۳۸
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
toka taherian
آه درک میکنم!
فاضل نظری عالی هست :)
علی
:)
  • سه شنبه ۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۶
  • بانو
    راستشو بگم، اینکه تو این یک ساعت به شدت ترغیب شدم برای راه انداختن وب ...
    دلیلش حالا باشه بعدا اگه عمری بود شاید راجبش صحبت کنیم، که این میتونه یکی از معظلات بنده جان باشه! :/

    هوم. خب؛ [ فک کنم عصبانی اتم محو شد ی کمی ! ]
    :)
    دو مورد ی کم زیاده واسه خوب نبودن. 0:

    شکرخدا
    سلامتی
    و خستگی مفرط ، در اصل :) ...
    بعدتر از کنکور، اخه شما نبودید فک کردم سرتون شلوغه. مزاحم نشدم دیگه ...

    خداکنه :)

    من که در گیر جفتشم :| و بدون ایده البته .
    علی
    خب ، خیلی هم خوب :) تا باشه از این ترغیب شدن ها ، بالاخره شروع کنید به نوشتن :)
    منتظرم پس ..

    مثبت نگرم ! فرض میکنم اون دو مورد وجود نداره !

    من هستم ، چراغ خاموش :) خواهش میکنم ، مراحمین

    مشکل خیلی از کسب و کارها ، همه تقلید میکنن ! ناامید نشین ، فکر کنید ، دنبالش باشین :)
  • چهارشنبه ۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۸
  • mim h.m
    عین یک آدم بی تربیت بدون اجازه هم شمارا
    لینک کردم هم دنبال میکنم
    اعتراضتان را هم بروید تحویل دادگاه لاهه بدهید البته اگر معترضید
    علی
    اعتراضی نیس ، برعکس تشکر میکنم :)
    اتفاقا بنده هم میخواستم در چند دقیقه آینده شمارا لینک کنم و دنبال کنم !
    دیگر واجب شد
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۱
  • mim h.m
    اصلا یک قسمت عشق به کتاب خوانی مربوط به شنیدن صدای ورق خوردن کتاب است
    یک حدیث معروف هست که میگه کسی رو بخاطر گناهی که کرده یا کاری که انجام داده سرزنش نکنید وگرنه از دنیا نمیرید مگر به اون گناه ویا عمل دچار شید
    خانم مهسا عذر میخوام خیلی معذرت
    علی
    اصن صدای ورق رو عاشقم !
    از بچگی جزواتم رو زیاد ورق میزدم ! اولش به خاطر اینکه زودتر تموم بشه ، و صدای ورق بیشتر منو به ته جزوه نزدیک میکرد !
    اما خب الانه برعکس شدم ، گاهی برعکس ورق میزنم1

    میگویند دکترشریعتی از یکی از دوستانش بدش می آمد ، به سه دلیل یکی اینکه کچل بود ، دوم آنکه سیگار میکشید و سوم اینکه زن داشت! بعدها دوستش را در خیابان می بیند درحالی که هم کچل شده بود ، هم سیگار میکشید ، هم زن داشت !
    بعله ، خواستم در محضر بزرگان افاضه ای کرده باشم !
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
  • mim h.m
    من که خیلی ذوق مرگم که غزل رو در پست بعدی میگذارید
    خیلی منمانم غلط املایی نیست به روش بچه ی پسردایی از شما تشکر کردم اگر شعر خوان شدید بگویید من کلی کتاب شعر خوانده ام ولی حافظ اگر شب ها نباشد خوابم نمیبرد
    کتاب های فاضل نظری را بدون خطا دارم وآیینه های ناگهان قیصر امین پور غزلیات شمس تبریزی ومولانا را دارم وحشی بافقی و غیره گفتم اگر شعر خوان شدید من این هارا به شما غرض میدهم لیلی ومجنون نظامی را هم دارم ولی کامل نخواندمش از آنجایی که مجنون ابن السلام را فرستاد که واسطه شود که لیلی را از قبیله اش برای مجنون خواستگاری کند ونامردی کرد ولیلی را برای خودش خواستگاری کرد قلبم درد گرفت از نامردی ابن السلام وکتاب را نیمه رها کردم پرچانگی هم درد بدی است خداوند شفایم بدهد
    علی
    :)
    تو این گرونی ، کتاب هم سهمی پیدا کرده !
    خدا پدر اینترنت را بیامرزد که باز یکسری از این دست کتاب ها رو میشه توی دنیای مجازی خوند .
    البته لذت کتابخونی واقعی با مجازی قابل قیاس نیس ! اما به قول دکتر تحریمیم :)))
    خیلی خیلی ممنانم :)
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۸
  • بانو
    سلام :)

    با یه هفت تاخیر ماه رمضونتون مبارک D:
    حال و احوالتون ؟؟ خوبین ؟؟ همه چیز رو به راه ؟!

    بلاگفا درست شده ها ولی اخرین کامنتی که برا وبلاگم ثبت شده مال 1 اسفند 92 عه ... :(
    اما الکی مثلا الان من امیدوارم که درست بشه!! :/

    یادم نرفته ک گفته بودم دو روز بعد کنکور میام بیان. اما هرچی برای اسم وبلاگ فک میکنم هیچ ایده ای به ذهنم نمیرسه...
    شما دیگه چرا میخاین عوضش کنین !؟ :)
    علی
    سلام بانو :)

    ممنونم . رمضان شمام مبارک :)
    خداروشکر ، خوبم ، همه چیز الا یکی دو مورد روبه راهه .
    شما چطورین ؟ چه خبرا ؟
    بعد کنکور گفتم بیشتر خبری میشه ، اما رفتین که رفتین ! هوم ؟

    بلاگفا در شُرُف درست شدنه ، انگار هنوز کامل برنگشته ، داره بالامیاد یواش یواش . امید داشته باشین هنوز :)

    تقصیره کنکوره ! حال بعد کنکور ایده ها رو خشک میکنه !
    آدرس رو نه ، فقط عنوان رو احتمالا ، فعلن مثله شما ایده ای ندارم :)
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۳
  • mim h.m
    مطلبتون عالی بود ولی من اکثر اوقات سکوت میکنم چون میدونم گفتن اون چیزی که تو ذهن وقلبمه برای مخاطبم بی فایدس
    شرمنده که شما رو دعوت نکردیم بعدازاین دعوتنامه ی شخصی براتون میدیم خیلی ممنون از حضورتون✉
    علی
    کلن سکوت چیز خیلی خوبیه :)
    نه بابا ، خواهش میکنم ، شوخی کردم فقط
    خیلی لطف دارین :)
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۲۱:۵۲
  • علی
    گیر نده بذار دور خودم بچرخم !
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۵
  • خودم
    سلام...
    چقد خوبه که متفاوت میبینی...
    مشکل ما اینه که همه بد شدیم...
    خیلیامونم بی دل شدیم...
    علی
    سلام
    اتفاقا به فکر تعویض عنوانم .
    یه روز با خودم داشتم فک میکردم که چندان در مورد من صدق نمیکنه !
    آره ...
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۹
  • mahsa
    چیرا بلاگفا میگه وبی با این نام کاربری نیس؟!
    علی
    نمیدونم !
    من حساب ندارم توش ، یعنی حساب داشتم که فیلتر کرد مارو خخخ

    شاید به خاطر اینکه هنوز تمام و کمال درست نشده ، کار داره هنوز
  • سه شنبه ۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۰
  • علی
    همین اطراف . دور خودم میچرخم !
  • پنجشنبه ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۴
  • بانو
    مرسی
    بد نبود
    ولی همچین خیلی جالبم نبود ...
    عمومیامون واقعا از مال ریاضیا خیلی سخت تر بود
    اختصاصی هم که گفته شده :"خ سخت تر از پارسال و تقریبا همه ی سوالا مفهومی با برداشت غیر مستقیم از کتاب طرح شده بود " ینی وحشتناک :|
    دیگه فک کنم همینا عمق فاجعه رو نشون بده !!
    بازم خداروشکر
    ان شاالله احتمالا یه چیز خوب قبول میشم ب امید خدا... !
    علی
    :)

    میدونی سخت بودنش برای همه اس . رقابت نسبیه دیگه ! یعنی حتما نباید همه رو جواب داد و درصدهای بالا زد .
    ایشالا که با این حس یه جورایی مایل به افتضاح روز های بعد کنکور کنار بیایین
    دعا میکنم :)
  • شنبه ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۲
  • بانو
    تموم شد مهربان :)
    علی
    :)

    بسلامتی
    چطور بود ؟
  • جمعه ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۱
  • بانو
    ان شاالله ! :s
    خلاصه دیگه؛ التماس دعا... :)
    علی
    :)
    منتظرم خبرای خوب بشنوم ;)
  • جمعه ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۰
  • بانو
    هوم...
    پس امیدوارم اصلا بد نباشه :)

    دیگه تموم شد ... !
    امروز روز اخره :)
    ولی خب ! یه گوشه ای از ذهنم کاملا جای فک کردن ب سال دیگه اس :/
    تا دوماه پیش ورد زبونم بود ک برای من ب هیچ وجه سال دیگه ای وجود نداره اما حالا به شدت ورد زبونمه که من انتخاب رشته نمیکنم اصن :/
    عیبی نداره. نه. ینی عیب که داره ولی چیزهای دیگه ای هم هستن که به همین اندازه یا شاید بیشتر برام مهم باشن ک بهشون برسم ...
    این فردا هم بگذره یه نفس راحت بکشیم! بلکه بشه مث آدم فکر کرد !!
    علی
    :)

    سال دیگه ، مممم آره ، ولی ایشالا همین فردا تمومش میکنید :)
  • پنجشنبه ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۷
  • mahsa
    مشکل از گوشی و لپتاپ منه یا از بلاگفا که نمیتونم رمز و اینا رو بنویسم؟!
    علی
    نه باو ، هنوز بلاگفا درست نشده !
  • چهارشنبه ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۱
  • بانو
    هوم ... یه حسی بین خستگی و بی حوصلگی
    پس شاید از همون حس های یه جوریی ایه !! هوم ؟!
    ی جوریی ه بد ! ...
    چرا اخه ؟!؟
    علی
    دقیقا ، همون حسای یه جوری ای !
    بدش رو مطمئن نیستم .
    نمیدونم :(

    شما چه خبر؟
    خوبین ؟
    آماده کردین حسابی دیگه ؟
  • چهارشنبه ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵
  • بانو
    بله حدودا ! البته با رفت و امدش دیگه !!

    خسته اید انگار ....
    آره !؟؟؟
    علی
    خدا قوت واقعا !
    13 ساعت از مخ کار کشیدن بیشتر خسته میکنه !

    خسته که نه ، نمیدونم ، یه حسی بین خستگی و بی حوصلگی !
  • سه شنبه ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۷
  • بانو
    وااااااااااااااای :)))
    بلاگفا تقریبااا درست شده !!!!
    بعد از یه همایش 13 ساعته و کلی خستگی خیلی خبر خوبی بود :)
    فک کنم شماهم خوشحال بشید... :)
    علی
    اوهوم
    خوندم خبرشو . آره انگار به جاهای خوبی رسیدن
    ایشالا زودتر درست بشه
    :)
    همایش ! 13 ساعت ؟! واوو
  • سه شنبه ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۸
  • بانو
    معلومه که منم نمیگذرم !!!!
    میدونید که چقد مهم بود واسم !
    به شرط حیات، یکی دو روز بعد کنکور تو بیان راه میندازم یکی دیگه !
    تا بعدش حالا ببینم پا میگیره یا نه .
    علی
    بله ، باز من امید دارم به درست شدنش .
    انشاءالله
    پا میگره حتما :)
  • دوشنبه ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۱
  • بانو
    مرسی :]

    + ای کاش بلاگفا درست بودا !!!!!
    علی
    :)

    + من ازش نمیگذرم ! شما چطور ؟
  • يكشنبه ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۰
  • mahsa
    چرا داشتم...ولی بیشترتر میشه خخخخ
    علی
    اهوم
    نفس عمیق بکش ... تمرکز کن ... کم میشه
    :)
  • يكشنبه ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸
  • mahsa
    إی بابا...چرا این بانو استرس وارد میکنه دهع:‏|‏
    علی
    :|
    یعنی قبلش استرس نداشتی ؟
  • يكشنبه ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۱
  • بانو
    اوهوم :s ... :'(
    البته شد 5 روز :| :/
    جمعه ینی ! هم صبحش هم عصرش ...
    علی
    این لحظه شماری ها بدتر استرس میده !

    برای هر جفتش آرزوی موفقیت دارم
    :)
  • يكشنبه ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵
  • نیمه سیب سقراطی
    تجربه به من ثابت کرده اونی که ساکته هیچ وقت بده نمیشه ! و لازم نیست بعد آنالیز شرایط و حرف های گفته و شنیده حرص بخوره !!!
    علی
    آره ، این برای انتهای کاره ، وقتی که همه چی معلوم میشه
    اما تا اون زمان همه کاسه کوزه ها سر اونی که ساکته شکسته میشه
  • يكشنبه ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۹
  • بانو
    سلام

    خیلی حس بدیه! ....
    و نمیخام الانا راجبش حرف بزنم D:


    اوم... 6 روز دیگه کنکور دارم من :'(((
    علی
    سلام

    :(

    شیش روز دیگه !؟!
  • شنبه ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۵
  • mahsa
    نه امتحان نکردم...با گوشی مامانم میترسم برم خخخخ
    لپتاپ بابامم داغونه اینقد برنامه روشه باید 4 ساعت وایسی ویندوزش بیاد بالا!
    نمیدونم چرا اینطور شده!همیشه با گوشیم میام ینی میرم:/
    بلاگفا چرا درست نمیشه دیگه؟؟؟
    علی
    آخرش درست شد یا نه ؟

    انگار به جاهای خوبی رسیده جناب شیرازی !
  • شنبه ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۴
  • mahsa
    نشد...شاید مشکل از گوشیمه:/
    علی
    اممم ، خب با مرورگر دیگه امتحان کردی ؟
  • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۶
  • mahsa
    خخخخخ...خاهش میشه:)
    دیشب گفتم عجبا نوشته ی محمدعلی یه بار غلط املایی خیلی ضایع نداشت! آغا اومدم دیدم گند زدی تو کامنتا ههههه
    وایسا امتحان کنم
    علی
    :)
    خخخخخ
    باشه
  • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۴
  • mahsa
    آره ص و ض کنار همن ولی بین غ و ق فاصله هستش هاااااا:/
    نمیدونم یه هفته ای میشه باز میکنم فقط یه صفحه سفید میاره بالاش نوشته فعالیت وب نمیدونم چی چی:(
    آخ جون اول شدم خخخخ
    علی
    هاآ یعنی بغل درسته ؟ اینو دیگه واقعا اشتباه نوشتم ، ممنونم 
    خب کش و کوکی مرورگرت رو پاک کن ، شاید درست بشه
    :)
  • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۳
  • mahsa
    جی میل هم خراب شده عایا؟:/
    علی
    نه ، مال من سالمه
    چطور؟
  • جمعه ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
  • mahsa
    فاصل یا فاضل؟:‏|‏

    چه جالب داشتم با خودم " تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است " رو تکرار میکردم دیدم اسم پستتم همینه:دی
    علی
    فاضل . میدونی ص و ض بقل همن ، انگشت آدم اشتباه میکنه دیگه

    :)
  • پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۹
  • mahsa
    ببین تو خودت میدونی من الان چقد درگیرم...چرا بیشتر ذهنمو تحریک میکنی با این پستت؟:/
    علی
    :|
    ببخشید . فقط خواستم درگیری خودم رو خاطره کنم .
  • شنبه ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۳
  • Copyright (©) 2012-2015
    All Rights Reserved.
    کپی رایت (©) ۱۳۹۰-۱۳۹۴
    تمامی حقوق محفوظ است
    قالب شماره 13
    نسخه 1.0
    طراحی و اجرا در مرداد 95
    کدنویسی تنها با html و css
    کپی نکنید ، درخواست کنید کد خدمتتان تقدیم می شود !