![50 : یک قطره](http://bayanbox.ir/view/8248941901409928564/golden-trees.jpg?preview)
اول بگم : نپرس چرا نبودم و کجا بودم ؟ چون مطمئنم دوس نداری که بــِشنُفوی !
خب ؛
میان هرج و مرج های دنیا ، میان سیاهی دود کارخانه ها ؛
میان بی اعتمادی آدم ها ، میان کثیفی رابطه ها ؛
میان دغدغه های بی پایان فردا ، میان تلخی اندیشه ها ؛
گمان مَبر که دنیا همین محدوده کوچیک زیر چشمان است ؛
سر را بالا بگیر
پرتو نوری که به راحتی از لابه لای انبوه برگ ها میدرخشد
به خوبی روشن میکند سِن نمایش را !
همین .
امضا:علی
نوبتی هم که باشه ، بعد از شروع سخت عذرخواهی از دوستان واقعی ، که بعداز کلی فکر که چطور مکالمه ات رو واسه لاپوشونی بدقولی یا غیبتت بهش توضیح بدی ، نوبت به آغاز معذرت خواهی مجازی میرسه ! از تک تک عزیزان در خطه مجازی ! دونه دونه به دوستانی که اعتراض کردن و مهم بودم براشون سر میزنم ، باشد که مورد رحمت قرار گیرم !
نمیدونم حواسپرتیه ، فراموشیه یا هر کوفت دیگه ! آخر کلاس ، گوشیم رو که زدم به شارژ بر میدارم ، اما شارژ رو رها میکنم و میام ! هندزفریم تو خیابون میفته و نمیفهمم ! کیفم سوار موتور دوستان از دستم رها میشه و من باز متوجه نمیشم ! اگه طرف پیام نده ، کاری که بهش قول دادم رو یادم میره ... ! و اشتباهات مفتضح محاسباتی سرکار ... !
در ضمن این بغل دستمم امتحانات دانشگاه ریخته کف زمین !
دلنوشته :
وقتی چند ماهی هست یه بغضی ته گلوته ، وقتی یه چند سالی یه درد ته دلته ؛
وقتی چند ماهی پیاده روی سَد راه بغضته ، وقتی یه چند سالی مشک ِ اشکِت حسرت یک تیــر داره ؛
وقتی رفیقات غریبه میشن ، وقتی خنده رو لبات غریبه میشه ؛
وقتی ...
گاهی بی توجه به توجه بغل دستیت ، گاهی خیره به چشمان خیره رفیقت ، گاهی تنها تو دل ِ شب ، بی اختیار سرازیر میشه ، وتو حتی نمیدونی واسه چی !
حال بگذریم از پیاده روی های تنهایی 2 الی 3 بامداد در خیابان پاییزی ای که هوا دونفره اس !
پی نوشت : هه ، توام میری ؟ ، باشه ، اشکالی نداره ، من که میدونم آخرش منم میرم ، میفهمی ؟ مَـنَـم میرمـ... ، کرمُبَلا ...
میشود ولش کنیم
این گاهی برای من نزدیک دوساله
هرگز وجود حاضرغایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگرست