3 : شاید ... ( قسمت اول )

قسمتی از مقاله حرف های خودمونی :

قسمت اول

به نام او ...

و این بار هم بدون مقدمه :

آیا دلنهادگی این دنیا ، به تو اجازه داده که نیم نگاهی به آسمان بیاندازی ؟!

من چه میگویم ؟! مگر برای آرامش باید از دنیا اجازه گرفت ؟! آری ، در این زمانه ، باید آرماش را در دستان دنیا جستجو کنیم ! چرا که همه  بشر در پی آن اند ...

اما من این را نمیخواهم . نه دنیا را میخواهم و نه هر آنچه در اوست . تنها چیزی که طالبش هستم ، این است که لحظه ای در سیاهی شب به آسمان نظر کنم . بدون هیچ دغدغه ی دنیا !

کسی چه میداند ، شاید انبساط جهان ، پی یافتن خالق خود است . ما هم همراه جهان ، به دنبال او میگردیدم ، چه بخواهیم و چه نخواهیم . یادم میآید که علما به این میگویند ، فطرت ! فطرت انسان خداجوست . تازه این جمله را میفهمم .

آری ؛ تازه این را میفهمم که انسان پی حقیقت است ؛ همراه کاروان آفرینش در حرکت است . کسی چه میداند ؛ شاید ، نور در پی یافتن خالق خود این چنین سریع فضای عالم را در مینوردد .

شاید دنیا سرابی بیش نباشد . سرابی که در نهایت ،  دلدادگانش را ناکام میگذارد . کسانی که سرشان زاویه ای بیش از 90 درجه پیدا نمیکند و در همه حال رو به خاک دارند . آنان زمین را همه چیز میدانند و از آسمان بی کران بالای سرشان بی خبرند . کسانی که شب را با خواب های آشفته ی از دست دادن دلار هایشان سپری میکنند . و یا در رویای اتوموبیل گران دلار فلان شرکت به صبح میرسانند . چه خیالی ... . دل به کاغذی رنگین که ساخته دست خود است ، سپرده و بر سر آن خون ها که نمیریزند ... .

جایت خالیست سهراب ! که به اینان بگویی "پشت دریاها شهری است ... قایقی باید ساخت " و یا به مردمانی که در پس عینکهایشان قایم شده اند ، بگویی " چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید "

زمانه چنان سیاه گشته که حتی بچه بسیجی ها ؛ همان ها که در خط مقدم مشکلات حضور داشته اند ، حال و هوای دنیا پیدا کرده اند . میان گفت گوهایشان ، میان رفتارشان و حتی میان افکارشان ، دنیا حضور دارد . دیگر نمیتوان به سادگی آنها اعتماد کرد . دیگر نمیتوان به شجاعت آنها دل خوش کرد . دیگر نمیتوان آنان را یاوران مهدی دانست ... .

اما زمین از خوبان خالی نمیماند ؛ گرچه پندار ما چیز  دگر باشد . همیشه خوبان در متن عالم هستند ؛ و اگر نه زمین و زمانی وجود نداشت . چرا که خداوند در قرآن میفرماید جهان را برای انسان آفریدم . انسان ! انسانی که نه من هستم و نه خیلی های دیگر . ما فاصله ها تا انسانیت داریم .

پایان قسمت اول



امضا : علی        


سه شنبه ۳۰ خرداد ۹۱ ساعت ۱۸:۲۹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
mim h.m
فاصله با انسانیت تنها به اندازه یک بند انگشت است
دور نیست کمی محال است
سمیرا
باسلام خدمت شما
باعرض خسته نباشید خدمت شما دوست بزرگواربه خاطره وبلاگ خوب ومطالب مفیدوپربارتان امیدوارم هرروز بیش از پیش موفق تر و پیروز تر به اهداف ارزشمندتان نزدیک شوید.
درکمال افتخارشمارابه کلبه ی حقیرانه ی ولایت مداران مهدی(عج)دعوت می کنم وازشما خواهشمندم که با حضورگرم و نظرات ارزشمندتان به من در
بهتر ساختن ان کمک بفرمایید من وبلاگ خوب شما لینک کردم اگر مایل بودید شما هم از وبلاگ من دیدن وان را لینک کنید به امید روزی که حکومت اقا امام زمان (عج)سراسر جهان هستی را فراگیرد وصلح و امنیت و خوبی همه جارا فرا گیرد.
باتشکر فراوان پیروزوظفرمندباشید
بببببببببببببدددددددددددددرررررررررررررررررووووووووووووووووودددددددددد
سید محمدحسن ظفرجو
سلام بر علی آقای گل
راستش نه به طور کامل
ولی باید رنگ وبوی امام زمانی داشته باشه یانه؟




سلام
آره ، حق با توئه ... ولی
نیمه سیب سقراطی
سلام بر شما

عجیب کم پیدایید ؟!!!

امیدوارم هر جا هستید شاد و سلامت باشید .




و علیکم السلام
دیگه بدجوری سرمون شلوغه ...
همچنین
نیمه سیب سقراطی
اشکال که نداره !
فقط یه ذره زیادی شخصیه !
بله ... نظرتون محترمه واسه من

مرسی ... به کارای شما که نمیرسه ولی خب ... !
نیمه سیب سقراطی
لینکت کنم یا باز می خوای بری ؟؟؟




ممنون میشم ازت ...
نه فک نکنم برم ... در حال تدارک سایتم هستم ؛ ولی اینجا رو حذف نمیکنم ...
Copyright (©) 2012-2015
All Rights Reserved.
کپی رایت (©) ۱۳۹۰-۱۳۹۴
تمامی حقوق محفوظ است
قالب شماره 13
نسخه 1.0
طراحی و اجرا در مرداد 95
کدنویسی تنها با html و css
کپی نکنید ، درخواست کنید کد خدمتتان تقدیم می شود !