زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه
که جان را و جهان را بیاراست خدایا
زهی شور زهی شور که انگیخته عالم
زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا
فـروریخت فـروریخت شـهنشـاه سـواران
زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا
فـتادیم فـتادیم بـدان سان که نخیزیم
نـدانیم نـدانیم چـه غـوغـاست خـدایا
ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون
دگـربـار دگـربـار چـه سـوداست خدایا
نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم
چـه بندست چـه زنجیر که بـرپاست خدایا
چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دلها
غـریبست ـغریبست ز بـالاست خدایا
خموشید خموشید که تا فاش نگردید
که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا
سلام
سلامی به گرمی پرتو نور ساحلی آرام
همین ابتدا دعایی میکنم آمین بفرمایین ؛ خداوندا سالی که آغازش فاطمی است ، به ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیها ) منور بگردان .
سال 1393 ، سال نو رو به همه دوستان تبریک میگم ، ان شاءالله سالی پر از تلاش و موفقیت خواهید داشت.
از همه اینها که بگذریم ، میخوام نگاهی داشته باشم به سالی که گذروندم :
+ بدقولی های زیادی داشتم ؛ جواب تلفن ندادن های مکرر و زیاد ، تقریبا همه کسایی که باهاشون در ارتباطم از دست این رفتار من ، حداقل یک بار آزرده خاطر شدن ، از همین تریبون حالالیت میطلبم . بیشتر چارک آخر سال اصل حالت تعادل خوبی نداشتم ، به خاطر اتفاقاتی که افتاد ، اوضاع خانواده و ... .
+ از لحاظ فکری ، عقیدتی چندان استوار نشدم ، اینطور حس میکنم ، وقتی دست نوشته های سال پیشم رو میخونم ، گرچه متوجه تفاوت با الان میشم ، اما هر دو در بیراهه هستن !
+ عادت های بد اخلاقی رو که ترک نکردیم هیچ ، اضافه هم کردیم ، جدیدا به این فکر افتادم که یه لیست از عادت های بدم درست کنم و هر از گه گداری بببینم چقدر در از بین بردنشون پیشرفت کردم .
+ خیلی حسرت خوردیم و میخوریم که دوستانمان به چندین بار به کربلا ، مشهد ، مکه مشرف شدن ، اما ما هیچ ... ، فهمیدیم که افتادیم از چشم اربابان ! خداکند معجزه ای شود ... . ( تو ایام نوروز کاروانی 28 نفره از دوستان با مسئولیت خودشون به کربلا رفته اند و ما اینجا در حال نوشتنیم ! )
+ از لحاظ افزایش سواد علمی ، سال رو به عقب بود ، کم کاری هایی داشتم ، تو درس خوندن دانشگاه ، تو کسب مهارت های مختلف و خیلی چیزها ، علت اساسیش هم بی اراده بودن خودمه !
+ از لحاظ مالی و اقتصادی ، شکر خدا سال رو به جلویی بود ، کسب استقلال نسبی مالی ، خرید لپتاب به قیمت نسبتا هنگفت (گرچه حالا از دادن این همه پول پشیمونم) از نشونه هاش هست . حالا هم دنبال یه کار درست و حسابی میگردیم .
+ یه سایت کوچولویی رو دست پا کردیم ، اما داره خاک میخوره ، وقت لازم برای سروسامون دادنش نداشتم ، ایشالا وقت بیشتری براش پیدا کنم تو سال پیش رو .
+ احساس میکنم از لحاظ جسمی ضعیف تر از قبل شدم ، انگیزه ای میخوام که یه برنامه نرمشی ورزشی بریزنم و عمل کنم ! و روابط عمومی ضغیفمان همچنان ادامه داره !
وخیلی چیزهای دیگه که یا فراموش کردم و یا مجال نوشتن ندارم.
خیلی امیدوارم که سالی که آغاز شد ، نویدگر تلاش های بیشتر و موفقیت های رووز افزون برای همه ما باشه.
ممنونم که حوصله کردین و چشمهاتون رو با حرف های من اذیت کردین .
امیدوارم هرجا هستین خوب و خوش سرحال و خرم باشید
خودت کامنت گذاشته بودی منم اومدم آخه فکر نمیکردم انقد مایل باشی که نیام!!!!!!
دیگه هم نمیام حالا که خیلی دوس داری
خیلی هم بدی
نمیدونم !
این بار دوم که اومدی
نه ، اصلا ، آغوش گرم وب من همیشه بازه ، مخصوصا برای شما خواهر عزیز
با تشکر
قرار بود دیگه نیای اینجا ؟ هوم ؟
احتمالن!منم خیلی لوس بودم!هی دور و ورم میچرخید و قربون صدقه که گریه نکن...هیچی نیس...خودم میبرمت دکتر
ببین اینکه با دوستام بودیم اونجا خوش گذشت وگرنه خود قم چیز مثبتی نداشت
حتا یادمه کنارای حرم سفره داختیم رو زمین نشستیم قورمه سبزی خوردیم
ینی نوشابه ها جوش شده بودن...خودمونم اسهال گرفتیم
اگه خواهش نکنی دیگه وبت نمیام...خدافظ
اشکال نداره
نه بابا ، ترسیده بیچاره ، تو اولین دیدارش زده دخل یه دختر رو آورده
با تشکر از توضیحات کامل شما .
اوهوم ، ببینیم ...
آره...یادمه وقتی افتادیم تو جوب،آرنجم تمومش زخم شد
منم ترک دوچرخه نشسته بودم وحشتناک بود
رفتیم یه جایی دستمو شستم،آب هم خوردم خیلی بدمزه بود
بعدش که پبدا شدیم رفتیم خونه،پسره اسمش شهاب بود،گفت نیا تو تا میرم دستمال میارم بذاری رو زخمت که مامانت نبینه ناراحت شه بعد دعوامون کنه
آخـــــی...اصن قیافشو یادم نمیاد،شهابو،چون فقط همون یه بار دیدمش!خیلی دوس دارم باز ببینمش
پارسال تابستون بود فک کنم داشتیم میرفتیم تهران اردو،یه شب موندیم قم!تو حسینیه ای که همون کوچه های نزدیک حرم بود!آب که قط بود،دسشوییاش کثیف،فرشا افتضاح،پنکه هاش داشتن جون میدادن وقتی میچرخید
بچه ها هم اذیت میکردن!تا صبح فقط نیم ساعت خوابیدم!نبودی چقد دعوا و بدو بدو داشتیم تا صبح!خیلی با بچه ها خوش گذشت
صبر کن خواهر .
آخی
بنده خدا اومده ثواب کنه ، زده هم خودش رو داغون کردنه هم تورو ...
من یه بار با دوچرخه رفتم تو جوب ، ولی بعدش دیگه بی هوش شدم !
بنده خدا چقدر به فکر مادرت بوده ، شاید میترسیده خودش کتک بخوره
بیا این همه خوش گذشته ، چرا میگی چیز مثبتی یادت نمیاد ؟
بعدشم حساب نیس...تولد من قبل کنکوره پس باید خواهش کنی ازم
خواهش میکنم!هر چی فکر میکنم چیز مثبتی از قم یادم نمیاد!
یادمه تقریبن 7 ساله بودم اومدیم با یه پسر دوست بابام که یکی دو سالی ازم بزرگتر بود با دوچرخه زدیم به خیابون...گم شدیم...با دوچرخه مستقیم رفتیم تو جوب
أک یادش به خیر
حتمن
منتظرم ببینم چیکار میکنی
دیگه مجبورم ، ولی شرطمون یادت باشه
بیشتر فک کن ، یادت میاد
بعدشم بگو ببینم چه شرطی؟؟؟؟
اممممم...آره دیگه!خر مغزمو گاز نگرفته تو اون گرما با اون همه شیخ بیام قم
دوست بابام اونجاس،دعوت مون کردن!ولی فکر کنم شهریور اینا بریم ینی بیایم
همچین آدمایی هستیم ما
اینکه رتبه دو رقمی کنکور بشی
دست شما درد نکنه !
اومدی بگو هماهنگ کنم یه سر بیای شرکت ، محل کارو ببینی صفا کنی
اصن من معروفم به لجبازی پس خودتو خسته نکن چون جواب نمیدم تا وقتی که خواهش نکنی که تاریخ تولدمو بگم
تازه بعد از کنکور میخام بیام قم
اوهوم ، کاملا مشخصه
خب شرط داره
+ به سلامتی ، قدمت رو چشم ، سفر زیارتی ؟
خواهش کن...زود تند سریع
نه جدن !
تعریف کن ببینم چطوری ؟ خوبی ؟
امتحان ها چطوره ؟
همینه که هس
دیگه وقتشه بازیو تموم کنی...خواهش کن....زود تند سریع
اینا رو ولش کن
بگو چه خبر ؟ از خودت بگو ؟ خوبی ؟
نع خیر...دلت نمیسوزه،مماغت میسوزه معذرت بخای
کار نشد نداره...حتمن شده که چشای خوشگل من این رنگه
اوهوم
حالا بیا و دلسوزی کن ! به جای تشکر این حرفا رو میزنی
نچ ، نمیشه ... محاله ...
شما خواهشتو بکن...نگران افتادن نباش
آره که داریم...تک رنگه کد مد نداره
+ روزت مبارک
هر جور راحتی فک کن ، اینجا همه چی آزاده
من دلم برای تو میسوزه ، کار دله دیگه ...
سبز بغل آبی و زرده ، با رنگ صورتی فاصله داره ، چطوری میشه با هم مخلوطشون کرد ؟
+ خیلی ممنونم
پس شک داری
من فوق مافوقتم
نگو اصن
میخونم
+ نع...چشام سبز مایل به صورتیه
نچ ! به تیکه انداختن شما شک دارم
نیفتی پایین یهو
اوهوم ...
آفرین
+ سبز مایل به صورتی ؟ داریم اصن ؟ کد رنگش رو ببده ببینم
نع...مگه به خودت شک داری که آقای محترمی؟
خواهش کن...بهت دستور میدم
موسسه علمی فرهنگی هنری؟
خو یکم توضیح بده موسسه چیه
إ الان داشتم زیست میخوندم آپاندیس توش بود...ابتدای روی بزرگ روده کور نام دارد و به زائده آپاندیس ختم میشود
الهی...چیزی نیس...ایشالا خوب میشه زودی
+ اگه راست میگی چشام چه رنگیه؟
به شرح وظایم آشنا نبودم که دارم میشم
نچ ، اما با یه لحنی خوندم ، فک کردم ... .
الان مافوق منی ؟
علمی ، فرهنگی !
بگم تبلیغ میشه
اوهوم ، درسات رو خوب بخون .
خدا کنه ... ممنونم
+ قهوه ای !
خود تحویل گیر ینی چیه؟واقعیته آقای محترم
پس به این نتیجه رسیدی که خواهش کنی...منتظرم
موسسه چی؟!
إوا خواهرت چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+ واقعن معلومه حوصله ندارم؟از کجا؟
با تشکر از شما .
یعنی فردی که خود را تحویل میگیرد اینو قسمت آخر رو تیکه حساب کنم ؟
منتظر باش
موسسه علمی !
جمعه عمل آپاندیس داشت .
+ از تو چشات خوندم
اولندش باید بدونی با یه خانوم محترم چجور صحبت کنی
دومندش همینه که هس
سرکارتون ینی کجا؟؟؟؟؟
خاستی بگی پیزا خوردی؟؟؟؟
بیمارستان چیکار؟!
+حوصله و اعصاب ندارم
من از مسئولین تشکر میکنم
اوهوک ! چه خود تحویل گیر
داشتیم ؟ نه یعنی داشتیم؟
یعنی موسسه !
نه ، میخواستم بگم ساعت 1 پیزا خورم !
خواهرم ...
+ کاملا هویداست ...
حرف بد نزدم که!گفتم چش سیاه...نیش باز
نخیر شما وقتی که پرسیدی باخواهش سوالتو بیان نکردی
خو من شیر نیستم...ولی شیرها رو دوس دارم
چرا میخنــد؟؟؟؟؟؟؟
لذتش مهم نیس...مهم اصل عمله
چرا ترسیدی...الکی ننداز گردن وقت نداشتن
چرا ، منزل ( وب ) خودتونه
نه ، اصلا ، توصیف شکلک رو کردین
من از کجا باید میدونستم که باید با خواهش بیان کنم ؟
دوما اصلن چرا باید با خواهش بیان کنم ؟
همینطوری
تکتیر ...
نچ ، دیشب تازه ساعت 1 بامداد ، سر محل کار پیتزا سفارش دادیم ! امشب هم ی سر بیمارستان بودم
نج ! وقت نکردم ...
نخیرم خودت شرو کردی که خواهش نکردی
بازی با دم شیر؟
بترس از قهر خـــد...نه نه قهر مهسا
نه میخام بخشش کنم
خوشحالم که اینجا احساس راحتی میکنی ؛ همچین فراخ ...
خب شما اول بحث رو با خواهش باز کردی
شیر کیه حالا ؟ که دم داشته باشه
خب لذت نمیبری ...
نیشتو ببند
من که در همچین موقعیتی قرارت ندادم...خودت باعث شدی
خواهش کن و ماجرا رو تموم کن
اصن متوجه شدی؟میگم لذتی که در "عفو" هست در "بخشش" نیست
سلام
شما اول شروع کردی !
بازی جالبی داره میشه ...
اینو متوجه شدم ، یعنی میخوای عفو کنی ؟
من هم اردی بهشت ...
اصلا تا اردی بهشت هست ، مگه میشه به ماه دیگه فکر کرد...
+ بی شک ، بی تو ، این اردی ، بهشت نمیشد ...
از یکی از دوستان در روز تولدم ....
سلام
بسیار عالی
+ دوستتان ، ایول دارند
چرا ضرر داره...خیلی هم ضرر داره!میدونی چرا؟؟؟چون مجبور میشی اونوخ هم از من و هم از دوستام خواهش کنی
+ لذتی که در عفو هست در بخشش نیست
چرا منو تو همچین موقعیت هایی قرار میدی ؟ هان ؟ نه ؟ واقعا بگو هدفت چیه ؟
+ هوم ؟!
اصولن دوستام بدون اجازه من آب نمیخورن...چه برسه که راپورت بدن
تنها راهت خواهش کردنه...خواهش کن و خودتو خودمو راحت کن
نه ، ادامه اش ممکن بود بشه !
اوهوم ، امتحانش ضرر نداره ...
راه های مسالمت آمیز دیگه ای هم میتونه وجود داشته باشه ...
نع...ینی باید خواهش کنی
هپی برث دی
اصولا از فیلم هندی خوشم نمیاد !
هوم ؟ میدونستی راه های دیگه ای ازجمله اینکه من از دوستات بپرسم هست ؟
مغسی !
وای محمدعلی
نخیر...دارم اخطار میدم
باز هم تبریک میگم
پس داداشت بزرگتره آره؟
چیه ؟ باز یاد خاطره افتادی ؟
یعنی باید ترس پیشه کنم ؟
تنکس !
اوهوم .
خو ینی میخای بگی میدونستی و پرسیدی؟
نذار قهر کنم بعد خودت پشیمون شی بگی چرا خواهش نکردم و حالا مجبورم منت بکشم آشتی کنهنذار...نذار
بازم تولدت مبارک
شما بچه بزرگی؟!
+ رو چی حساسی یا حساس شدی؟؟؟؟زود تند سریع جواب بده!
تفاهم داریم دیگه
نه بابا ، میخواستم بگم : ممنون که بهم یاد دادی که نباید همچین سوالایی رو بپرسم !
تهدید میکنی ؟
باز هم تشکر میکنم
نچ !
+ میام میگم .
انگار قدری دیر رسیدم.
زادروزتان خجسته ...
+ نمیدانم چرا همه ی آشناهای من جمع شده اند در دهم اردی بهشت ! و بهتر بگویم همه ی همه ی شان در اردی بهشت .
سلام
خودم هم دیر فهمیدم
ممنونم
+ خود شما چطور ؟
البت میدونم که شما این چیزا رو نمیدونی
نه فقط خواهش
وظیفه بود
داداشم داری؟
آها ، درسته ...
دست شما درد نکنه
نذار این مذاکرات به شکست منجر بشه
باز تشکر
1 دانه !
بعدشم خو سوالت بد بود دیگه
بیشتر خواهش کن محمدعلی
چرا به من میگی نازی؟مگه من بچم؟
چرا زیر این کامنت قلبی هام چیز ننوشتی؟خیلی خوشگلن!بیا کامنتا رو باز کن وقتی میای پایین خیلی قشنگه
شما خواهر داری؟
شوخی کردم
واقعا ؟ انقدر بد بود ؟
از همین تریبون معذرت خواهی میکنم .
هوم ؟ هنوز تا خرداد وقت زیاده ، راه های مسالمت آمیز هم وجود داره
اختیار دارین ، شما بزرگواری
راس میگی ، تا حالا این اون طرف نگاه نکرده بودم ؛ دست شما درد نکنه
1 دانه !
ــــ
ـــــ
ــــــ
ـــــــ
ــــــــ
ـــــــــ
ــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــــــــ
ـــــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــ
ــــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــــــ
ـــــــــ
ــــــــ
ـــــــ
ــــــ
ـــــ
ــــ
+ بازم تولدت مبارک
ــــ
ـــــ
ــــــ
ـــــــ
ــــــــ
ـــــــــ
ــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــــــــ
ـــــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــ
ــــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــــــ
ـــــــــ
ــــــــ
ـــــــ
ــــــ
ـــــ
ــــ
+ تولدت مبارک
___
+ موتوشکر
تولدت خیلی مبارک باشه
ـــ
ــــ
ـــــ
ــــــ
ـــــــ
ــــــــ
ـــــــــ
ــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــــــــ
ـــــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــ
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــ
ــــــــــــ
ـــــــــــ
ــــــــــ
ـــــــــ
ــــــــ
ـــــــ
ــــــ
ـــــ
ــــ
اختیار دارین
خیلی ممنونم
وا...خو خوشم اومد دیگه
خب خواهش کن
چرا...از دسم خسته شدی
+
حالا چرا میزنی ؟
خواهشا...
نازی گریه نکن
الان مثلن بگم کدومشون میشناسی؟؟؟
البت شاید بشناسی
چیو میدونستی؟
خسته شدی از دست من که میگی ای بابا؟؟؟؟؟؟؟
باهات قهرم
داره خندت میگیره؟؟؟اونوخ گرفت؟!
انقد تابلو بودم من!بعد ازون تو اون مسیر چند بار دیدم پسره رو باز!ینی تا میدیدمش میرفت 6 متر اونورتر راه میرفتفکر کرده بود دور از جونم من دیوونم
قربان شما
به قول خودت شاید شناختم
ولی خب بیشتر مشخصاتش رو میخواستم که بدونم به چیش جذب شدی
اینکه میخوای خواهش بنمایم
نه ، اصلا
و هم اینکه چه بلایی آمد سر قالب و ...
بازهم تغییرات فوق عظیم راشاهد خواهیم بود آیا؟!
نقل مکان آیا؟!
+ بفرمایید
مانند دفعه قبل تیرمان به خطا خورد
اما باز فکری دارم
زمان لازم دارم
قبل عید بود داشتم میرفتم مدرسه!من اول صبح کلا خوابم...ینی اسم خودمم یادم نمیاد
آقا کوله پشتیمو یه شونه ای داخته بودم و هوینجور شل و ول راه میرفتم ینی اگه کسی میدید میومد در راه خدا کوله و چادر و کمپلت خودمو جمع میکرد
بعد یه پسری از جلو اومد سمت من و همچین محکم خورد به کولم که منو با خودش بردمنم برگشتم هوینجور نیگاش کردم،اونم بدون اینکه معذرت خواهی کنه هوینجور نیگام کرد
بعد من هول شدم گفتمش باهات قهرم
آقا تا در مدرسه غش کردم از خنده
خواهشم میکنم ؛ بفرمایین
واقعا پشت لپتاب داره خنده ام میگره ...
سر صبح بوده دیگه
به نظرت اگه جوابم مثبت بود الان اینجا بودم؟!
هر چند دوس داشتم به یکیشون ج + بدم
خو یکم خواهش کن تا بگم چندمه تولدم
کجا میری بعد؟؟؟
باعش نازی می پذیرم
به این قسمتش فکر نکرده بودم !
واقعا ؟ کدومشون ؟
میدونستم
در آینده میبینی
ای بابا ...
به قدری که بعضیشون ازم خواستگاری کردن
نمیگم تولدم چندمه! الان دلم میخاد نگم تا اذیتت کنم
عجبااااا
نع خیر...خانوما مقدم تر هستن...اول منو رها کن
تازشم...نازی خودتی
ب سلامتی ؛ همیشه خوش باشی
جوابتون چی بوده ؟
باشه ؛ هر جور راحتین
میخوام انتقال بدم مطالبم رو ، برم یه سرویس دهنده دیگه ...
معذرت ، خب ؟
من خرداد
خاطرم قشنگ بود
آقا 6 سالم بود مامانم منو برد آشپزخونه برام نیمرو درست کنه!تخم مرغه رو داد دستم گفت محکم بگیرش!منم اینقد سفت گرفتمش که تو دستم ترکید
اصن با خاک یکسانش کن این بلاگفای به درد نخورو
اوهوم ! داشتم فکر میکردم تو دنیای واقعی رفیق خردادی ندارم .
چندم ؟
نازی ، اشکال نداره ؛ میزنمش
یه بار همچین بلایی رو سر رفیقم توی آزمایشگاه راهنمایی ( آزمایش حل آهک(پوست تخم مرغ) ) در آوردم
بیشتر میخوام خودم رو از بندش رها کنم
من حس میکنم رابطم با اردیبهشتیا خیلی خوب نیس ولی اونایی که دور و ورم هستن خیلی اردیبهشتی ان مثلن دوتا دوست صمیمیم تسنیم و نرگس اردیبهشتی هستن
خو به کنکور ربط داره حتمن که میدوزم
إوا یه کامنت گذاشته بودم ثبت نشده یا تایید نکردی؟خاطره نوشته بودم
من کامنتمو میخام محمدعلی
اوهوم ! با این وجود چرا همچین حسی داری ؟
خود شما متولد کدوم ماهی ؟
متاسفانه باید بگم که ثبت نشده !
یه حرکت جدید دیگه میخوام بزنم رو بلاگفا ، دعا کن ضربه فنی اش کنم
هوینجور آخه حس کردم اردیبهشتی باشین
حالا چند اردیبهشت؟؟؟؟
+ اتفاق خاصی نیفتاده!جو کنکوره
سلام
جالبه
هشتم .
+ همه چیز رو به کنکور میدوزی
حالا اونقدرام شدید نبود...میتونم غذا بخورم
الهی عسیسم چه قشنگ
تولد شما چه ماه و روزیه؟؟؟
اوهوم ...
بله .
اردیبهشت ، چند روز دیگه ...
چطور ؟
روز زن مبارک
مرسی بابت تبریک تون
باعطوفت تر ینی چجوری آخه؟؟؟
من روابط عمومیم با بچه ها خیلی قویه!همین الانشم میریم خونه کسی یا تفریح میرم با بچه ها بازی میکنم
بچه ها هم منو دوس دارن
وای ممدعلی نمیدونی بچه دخترعمم که گفتم خیلی آروم و خانومه یادته؟میگم همش بش میگفتم منو ببوس سریع میبوسید!بش گفتم محکم ببوس،اومد گازم گرفتاینقده دندونش ریز و تیز بود که لپم سوراخ شد
تازه بعد خودش معذرت خواهی میکرد و نازم میکرد میگفت ببوسمت!گفتمش نه دیگه مرسی
خب...چه خبر؟
میشه اسم بچه های فامیلتون که دو قلو بودنو بپرسم؟
سلام خواهر گرام
مبارک شما باشه
خواهش میکنم
نمیدونم ؛ شما رابط عمومی بالایی داری
الان چطوری غذا میخوری
ریحانه و هانیه .
برای اولین بار بی نام و نشان ...
سلام
بی نام و نشان ! ؟
باعش
به مووای خوشگل من میگه خرمالویی جلو این همه آدم،میخاستی هیچی نگم؟
سلام
نه اینطوری که بکوبونی تو ذوقش ؛ یکم با عطوفت تر
آره ماشالا خونوادگی باهوشیم!
مثلن همین چند وخ پیش موهامو باز کرده بود،پسر دخترعمم 8-9 سالشه،داد میزد موهای خاله مهسا خرمالوییه
گفتمش آی کیو خرمالویی میشه نارنجی...این خرماییه
آخی...پسرخاله خیلی چیز خوبیه...از همه لحاظ
سلام
باشد که قدرشناس باشید
اوهوم ... بجه ذوق کرده ی چی پرونده ؛ چرا زدی تو ذوقش ؟
من می خام که افکنتی بسازین که وقتی موس میره روش کمی گرد بشه به جای رنگ سیاه هش آبی کمرنگ باشه
اگه میشه واسه جیمیلم بفرستین مغسی
بعد مث مال شما وقطی گرد میشه خط چین هم داشته باشه بارنگ آبی کم پر رنگ تر ملایم
سلام
بله ، میشه
ایمیل کردم .
کاش آدرس وبتون رو هم میذاشتین
میگن تا اردیبهشت جا داره برا تبریک سال نو
پس سال نوتون مبارک :)
خدایا
سال ها و لحظه های رفته ام رفتند
مرا اینک تو سال و لحظه های با سعادت هدیه ام فرما
+ آخ...منم جدیدا بی اراده شدم...مخصوصا درباره درس و دانشگاهو مهارت و...
سلام
واقعا ؟!
ممنون ، سال نو شمام مبارک
آمین
+ خدارو شکر یه همدرد پیدا شد ... همه داشتن میکوبیدن مارو ...
خو مامانم بیچاره اولین بچش بوده،عادت نداشته چون منم همش بغل این و اون بودم دیگه یادش نبوده
ولی کلا خونواده من مخصوصن طرف بابام دختر دوستن!منو هم از همه بیشتر دوس دارن چون ازشون دور هم بودم بیشتر
بعد شیطنتای بچگیمو یادشون میاد و الانمو می بینن کلی میخندن
آره دیگه!شوهرم 12-13 سالی از خودم کوچیکتر میشه
پسرخالمم کلاس اول ابتدایی بود(الان اول راهنماییه)ازم پرسید بزرگ شی با کی ازدواج میکنی؟گفتم نمیدونمگفت با من ازدواج کنگفتمش نمیشه تو کوچیکتری ازم!میگفت خاله ی باباش از شوهرش بزرگتر بوده،اشکالی نداره پسگفتم باعش تا ببینم
خیلی این پسرخالمو دوس دارم خیلی پسر مودبیه برعکس پسرای هم سن و سالش تو اهواز!تیزهوشانم درس میخونه!باور کن کم کم 2 روز یه بار زنگ میزنه 20 دیقه حرف میزنه و حال احوال مونو میپرسه!از همون بچگی خیلی دوسش داشتم
شب بخیر
چه اشکالی داره ، یکه تازی تو کامنت ها ...
اوه ، چه خود تحویل گیر ! نپُکی
ههه چه پسر خاله خوبی ! فک کنم خانوادگی باهوشید .
+ من پسر خاله ندارم !
مامان بابام وقتی من 25 روزم بوده رفتن خارج کشور!فکر کن تو فرودگاه من بغل خالم بودم!همه داشتن گریه میکردن که این نی نی رو میبرن!مامانم منو فراموش کرده بود وقتی رفته پای هواپیما فهمیده یه چیزی دستش کمه!هیچکی ام هیچی نگفته
نه طفلک همه مون مردیم از خنده،خجالت کشید بچه!بابام بهش گفت اول برامون پول و طلا بیار تا عروسی بگیریم!گفتش نه اول عروسی بعد طلامی بینی بچه های این دوره زمونه چقد زبون درازن
ولی طفلی خیلی خجالت کشید که هی خندیدیم!وقتی که رفتن با من خدافظی نکرد،عینه دومادای واقعی سرشو داخته بود پایین و رفت
قطعن همینطوره
از همون 25 روزگی مشخص بوده که چقدر دوست داشتی هستی ، فقط همین باعث فراموش کردنت میشه
خوبه دیگه ، مرد زندگی آینده ات رو پیدا کردی
بله مشکلی نی:)
من نگفتم خوندم گفتم بهشون علاقه دارم ینی هر چی باش دوس دارم ولی زیاد نتونستم بخونم متاسفانه با وجود علاقه ی شدیدی که دارم به دلیل درسام فقط امیدوارم زود کنکورو بدم وقتم آزاد شه :)
سلام
معذرت ، با دقت نخوندم ... .
ان شاءالله کنکور رو به خوبی پشت سر میذارین .
عجب بچه ای
جا داره بگم من فقط شیطون بودما وگرنه خیلی حرف گوش کن بودم!باور کن کسیو این مدلی اذیت نمیکردم یا که بی ادبی نمیکردم
مثلن سر پسرداییمو شکوندم وسط بازی بود...باور کن ناخواسته بود
الان یه پسردایی دارم که 6 سالشه!تقریبن 3 سال پیش آوردنش خونه ما که من نگهش دارم تا مامانم با دایی و زنداییم برن خونه یه آشنایی!پسرداییمم خیلی بازیگوشه!منم میخاستم درس بخونم حوصله نداشتم راه بیفتم دنبالش که به چیزی دست نزنه!میدونی چیکار کردم؟اومدم یه قاشق دیفین هیدرامین دادم بهش،تا شب بیهوش افتاد و خوابید
همین بچه عید اومدن خونه ما!خیلی پر سر زبونه ماشالا تو این مورد به خودم رفتهبابام خیلی باهاش شوخی میکنه!بش گفت برات زن بگیریم؟بچه گفت آره!بابام گفت کسی در نظر داری تا بریم خواستگاری؟گفتش نه!بابام گفت نمیشه که!یکم فک کرد بعد گفت خو همین مهسا خوبه
سلام
بله
آره ، بی ادبی با شیطونی فرق داره
اوف ! بنده خدا ، فک کنم بچگی نقش لولوخورخوره رو تو فامیل داشتی
بچه ی بیچاره ، اگه الان عقب افتاده ذهنی بشه ، تقصیر توئه
بدجنس !
ههه حتما تو هم میگفتی من فعلن قصد ازدواج ندارم !
تنکس
خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
مرسی ک اومدی!
الان ک این کامنتو مینویسم تو سر کلاس تحلیلی و من پیچوندم!!!!
موفق باشی!
سلام رفیق
خوبم ، خوشم ، سلامت ، شکر خدا
شما چطوری ؟
آره ، دیدم سرکلاس نبودی ؟ چرا آخه ؟ درسته که منم تمرین هاش رو ننوشته بودم ...
شمام همینطور
آره ماشالا الان فقط در حد سوتی دادن شیطونم و یکم اذیت کردن معلما
چیو نوازش میکردی؟ها؟منظورت اینه که منو کتک میزدی؟راستشو بگو!نههههههههههههه
بله...چه تفاهمی
سلام
فقط ... !
هان ؟
بذا یه خاطره برات تعریف کنم ، دخترِ دختر عموم ، 4 سالشه ، تابستون 92 ، حدود 1 هفته ای خونه ما بودن ، کلا این دختر ، بشر نیست ، زلزله اس ، من 4 روز تحملش کردم ( البته فقط شبا میومدم خونه ) خلاصه اینکه یه بار دکمه کنترل کیبردم رو کند !! منم یه یه لحظه خونسردیم رو از دست دادم یه هول کوچیک دادمش ؛ خورد زمین و ... ! اومده بود از حرصش به من با گوشی خودم میزد از اون موقع به بعد هرچی میگم گوش میده
بله ...
فک کنم من نبودم،شمام نبودی
+
سلام
بله ،چه توافقی
خوبی ؟؟
سال نو هم با تاخیر مبارک باشه
چه خبرا؟؟
خوش میگذره ؟
سلام بر مجتبی عزیز
ممنون ، به لطف سرزدن و احوال پرسی شما
شما خوبی ؟ چه خبرا ؟ چه کار میکنی ؟
شرمنده کردین ، بالاخره بزرگتری گفتن ، کوچکتری گفتن ، ممنونم ، سال نو شما هم مبارک باشه
سلامتی ، شکر خدا
به منم سر بزن
با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن
سلام
ممنون
...
نخیرم تموم نشد!
چهره دوست داشتنی قدیمی کی بود؟راستشو بوگو
نه مرسی دیگه آبکش شدم آمپول نمیخام
آره دیگه...بعد از اون ضربه من یه بچه ی فوق العاده آروم شدم
فقط یه بار با سنگ سر پسر داییمو شکوندم،یه بارم یه لامپ مهتابیو تو کله پسر پسرعمو مامانم خورد کردم و چندتا اتفاق دیگه که الان ظهور حزن ندارم
آ یه بار خیلی بچه بودم ...
آخی...
بابای من و حتا عموهام اینا میگن هیچ کدوم از پسرای فامیل جز یکی از پسرعموهام به اندازه ی من شیطون نبودن!
باورت نمیشه اگه بگم از ستون بالا میرفتمینی به معنای واقعی از دیوار صاف بالا میرفتم!خونه دوست بابام وسط هالشون ستون داشت،ازش میرفتم بالا!بعد آقاهه گفت این ستونو فردا میارم برات خونه تون!روز بعد با بابام رفتم سر کار یقه آقاهه رو چسبیدم چرا نیاوردیش؟
شب بخیر
شب شما هم بخیر
معاون مدرسه راهنماییمون ! بعد از 6 سال دیدمش ... .
خواستی بگو ، تعارف نکن
الان که فکرشو میکنم میبینم گوش شیطون کر خیلی آروم شدی ...
جدن ؟ عجب بساطی داشتن فامیل با شما ...
اگه من بودم ، یه چند باری نوازش میکردم
واااااااایییی مثه این مردا هس آخر شب میان خونه،زنشون میپرسه کجا بودی چرا دیر کردی بعد مرده عصبانی،تند و تند ردیف میکنه توضیح دادی
نه معمولن میرفتم دکتر برام شربت و آمپول مینوشتن!خیلی آمپول دوس دارم
خب یه خاطره دیگه بتعریفم حالا که نصف شب نیس
من بچه که بودم خیلی شر و شیطون بودم(لازم به ذکره که الان اصن نیستم...ابدا)
یه بار رفته بودیم دامان طبیعت،منم طبق معمول رفتم بالا درخت!تموم عکسای بچگیمم نیگا کنی هی رو درخت بودمآقا اون روز نمیدونم چم بود سرگیجه داشتم!یدفه از بالا افتادم زمین و سرم خورد رو زمین و بیهوش شدمفقط اون لحظه یادمه در حین سقوط آزاد:دی بچه های خالم اینا داد زدن مهسا مرد
بعد که به هوش اومدم دیدم مامانم اونور غش کرده دارن آب قند میدن بش
اون روز بود که بابام گفت:"من هر بلایی سر مامان بابام آوردم،مهسا داره سر من میاره"
رفتم خونه دوست قدیمی ، ی نگاهی به لپتابش انداختم ، یه پولی رو گرفتم ، یه صحبت کاری دیگه ، یه پول دیگه جور شد ، ریختم به حساب ، رفتم مدرسه برای تحویل بسته ! یه چهره دوست داشتنی قدیمی رو دیدم و کلی ذوق زده شدم ... دیگه تموم شد !
آمپول ؟ برعکس من ! میخوای یکی برات تجویز کنم ؟
بفرما جانم
فک کنم الان هم اثرات همون ضربه اس ! عینهو این ماجراهای باورنکردی ، یهویی سرت ضربه خورده ، بعد یهش اومدی یه آدم دیگه شدی ، دکتری ، دانشمندی ...
بنده خدا مادرت
اینطور باشه ؛ فک کنم اگه بابا شدم ، حسابی کارم ساخته اس ... !
شاید مهمون آخر باشم ، اما این بار رو دیگه از دست نمیدم
+ ممنون از تهدیدتون
باعشه...وقتی نمیخای بگی،منم دیگه نمیپرسم چیزی ازت
آره!تا 2 ماه پیش بلد نبودم قرص قورت بدمینی باورت نمیشه!به روش های مختلف تمرین کردم نمیشد...اول قرصو میذاشتم رو زبونم،مینداختم ته حلقم،مینداختم تو لیوان آب ولی پایین نمیرفت که نمیرفت
تازه یاد گرفتم دیگه هی میخورم
باعشه...وقتی نمیخای بگی،منم دیگه نمیپرسم چیزی ازت
آره!تا 2 ماه پیش بلد نبودم قرص قورت بدمینی باورت نمیشه!به روش های مختلف تمرین کردم نمیشد...اول قرصو میذاشتم رو زبونم،مینداختم ته حلقم،مینداختم تو لیوان آب ولی پایین نمیرفت که نمیرفت
تازه یاد گرفتم دیگه هی میخورم
سلام
هوم ، سرکار بودم ، خونه دوستان بودم ، روی ی برنامه کار میکردم ، روی نشریه کار کردم ، درس خوندم ، رفتم کلاس دانشگاه و ... بازم بگم ؟
جدن ؟ یعنی تا حالا قرص نخورده بودی ؟
جالبه ...
وا چرا نخوابیدی؟خستگی بدنی ینی چی؟!!!
سلامتی...خبر خاصی نیس!فقط یکم نگران مصطفا شدم که خیلی وقته نیستش
خو دلم خاست برم تو حموم قایم شم،همه جاهای دیگه رو رفته بودم
دیروز تند و تند قرص سرما خوردگی میخوردم و میگرفتم میخوابیدم!برعکس شما فک کنم 24 ساعته که خوابمولی خدا رو شکر خوب شدم...1 روزه بود
ای بابا!شمام مثه مامانم همه چیو به هم ربط میدیااااااا
سلام
خب درگیر بودم ، یه سری کارها و اینا
خب یعنی اینکه منظورم خسته بودم از دنیا و اینها نیست !
منم همینطور
باشه بابا ، چرا میزنی ؟
نچ نچ ، قرصی شدی ؟
خداروشکر
خوبی داداشی؟چه خبر؟!
آخه گفتی چند وقت پیش یه همچین نقشه ای کشیدی،فکرکردم شاید فک کردی چیز جدیدی بسازی
نمیدونم...قبلترش که حموم میرفتم اصن درو نمیبستم چون کلا سفت بود قفلش
آی ممدعلی...سرما خوردم توان نوشتن ندارم
سلام
ممنون ، خسته ام ، خستگی بدنی ، یه 24 ساعتی هس که نخوابیدم ! ممنون
سلامتی ، درگیری ، شما چه خبر ؟
منظورم از چند وقت پیش 8 ماه پیش بود ! حتما نباید تو دستشویی خلاقیت به خرج بدم !! خونه خیلی جاهای دیگه هم داره
وسط بهار ؟! سرماخوردگی ؟ جدن ؟
به خاطر اینه که شب تا دیروقت بیداری
خو منظورت همین بود
می بشخمت ولی دیگه تکرار نشه
اینکه نقشه جدیدی نیس!ولی خب ما چون بابام حمومش طول میکشه،باید جدا باشه توالت و حموم مون
من خیلی کوچیک بودم زورم نمیرسید چفتو بکشم
نمیدونم اول چجوری بسته بودمش
سلام
اوهوم
نگفتم که جدیده ، بعضی از خونه ها هم دو تا دستشویی دارن : دی !
هول کرده بودی فک کنم ، وگرنه زورت میرسید
منم خیلی دلم براش تنگ شده
یه خاطره یادم افتاد بتعریفم برات
فک کنم 5-6 ساله بودم که با مامانم قایم موشک بازی کردیم!آقا من رفتم تو حموم قایم شدم،چفت درو هم کشیدم و قفل کردم!بعدش نمیتونستم بازش کنم...همونجا گیر کردم
مامان بیچارمم نمیدونست چیکار کنه هر چی میگفت من زورم نمیرسید باز کنم قفلشو؛زنگید به خالم که شیشه بر بیاره تا شیشه رو درارن و قفلو باز کنن
حالا این وسط من دسشوییمم گرفته بود
خلاصه تهش مامانم یکمی از شیشه رو با چکش شکوند و چفتو باز کرد و منو نجات داد
فوقع ماوقع...
من کی همچین حرفی رو زدم ! چرا حرم دهن من میذاری !
فقط گفتم از دسست عاصی میشن ، اونم واسه یه لحظه ...
اصن من اشتباه کردم ، خوبه ؟
منم همینطور
بفرما ، نصبه شبی هم خاطره گویی گرفتتت !
ههه ،
آخه حموم هم جای قایم شدنه ؟
بعضی حموم ها ، یه دستشویی هم کنارش داره ، چندوقت پیش یه همچیم نقشه ای کشیدم
یه بار خواهر منم همچین کاری کرد ، ولی خب اون با راهنمایی های من تونست درو باز کنه
برای دلتنگیهایم
برای دغدغههای خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست!
برای دلی که دلتنگم نیست...
برای دستی که نوازشگر زخمهایم نیست...
برای خودم مینویسم!
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست!
خیلی وقت است دنیا برای عده ای بهشت و برای برخی جهنم شده است.
ببینم تو از مصطفا(ساده مثل سکوت)خبر نداری؟
فک کنم این هفــ...هشـــ...دهمین باره که کامنت میذارم ثبت نمیشه
باشه ، حالا چرا گریه میکنی !
نه ، خیلی وقته خبری ازش ندارم ، چندباری بعد از حذف وبش اومد اینجا ولی دیگه پیداش نیست ، خیلی دوس دارم یه خبری ازش بگیرم
بلاگفاس دیگه
دست من نیس که!شرایط جوی تاثیر میذاره
وا شما که پدر نیستی بدونی ما پدرا چقد بچه هامونو دوس داریم و هیچوقت ازشون عاصی نمیشیم
امممممم...راستشو بخای نه یادم نیس
سلام
بله ، درک میکنم
اون که بعله ، ولی یه لحظاتی هست که واقعا خسته میشن ، فقط برای یه لحظه
بی خیالش اصن ، بحثو عوض کن
چرا؟خانوادم خیلی هم از خداشون باشه که من افتخار دادم بچشون شدم
دعوا شد؟ینی چی؟پس چرا من یادم نمیادواقعن دعوا شد؟
ولی الان باز آدرس گذاشته بودیاااااااااااااا :|
آره ، میدونم چی میگی ، باید سعی کنی از کنترل خارح نشه ، برگدوندنش به حالت قبل کار سختیه !
اون که بله ، مشخصا بهت افتخار میکنن ولی خب فک کنم گاهی عاصی شون بکنی
آره ، دعوا که نه ، لفظا یه حرف هایی رد و بدل شد ، من با این حافظه ام یادمه یه چیزایی ،شما یادت نیس ؟ دقیق نمیدونم سر چی بود!
آره ، عادته میدونی که ترک عادت موجب مرضه
تازه بعضی شبا تا 3 هم بیدارم!
ماه رمضون که تا سحر بیدارم!هیچی نمیخورم بعد که 5 دیقه مونده به اذون حمله میکنم به آشپزخونه
اممممم...آخه بعضی دوستان غیرتی میشن:دی بهتره آدرس نذاری...برا خودت میگم
نچ ! باید یه برنامه خوب بریزی ، شب واسه خوابه ، صبح زود خیلی بیشتر صفا میده برا درس خوندن و کار های دیگه ، یه بار امتحان کن
منم همینطور ، دلم برای خانواده ات میسوزه
اوهوم ، یادمه یه سری دعوا شد باشه
باعش...اصن حدیث داریم!!!!
میگه که دوستان خوب جواهرات گرانبهایند...لدفن در حفظ اینجانب کوشا باشین
میشه لدفن وقتی کامنت میذاری آدرس وبتو نذاری؟
نصفه شبه ؛ بیداری !؟
خودت از من بهتر بلدی ، فقط خواستم یادآوری نموده باشم
هان ؟ دنیا برعکس شده ؟ میتونم بپرسم چرا ؟
بی خیال
ولی من دوستای خیلی خوبی دارم!همین مینا و تسنیم این چند روز که ناراحت بودم کلی بهم زنگیدن و اس دادن
علیرضا شیرازی = مدیر بلاگفا
خوش به حالت ؛ حفظشون کن .
امیدوارم سال 93 عالی تر از 92 براتون باشه
ولی بیا و این درس و دانشگاه ـتو خوب خوب بخون !
بیا و با شرط معدل برو ارشد !
هی من بگم هی شما گوش نده !!!
یه روز مثل من پشیمون میشی !
سلام
خیلی ممنون .
آره ، تو فکرش هستم ، ولی خب نمیشه ، کلن تصمیمش از یه ترم به ترم دیگه عقب میفته
آخرش یا من بلاگفا رو میکشم،یا تو میکشیش
کلی نوشته بودم
منظورتو از دلبری نفهمیدم ولی با این مشکل مواجهم
بعد منظور من ازینکه کاش یکی مثه تو توو خونه داشتم این بودش که فک میکنم تو برا دوست و خونوادت سنگ صبور خوبی هستی و راحت میتونن باهات درددل کنن و باوجود اینکه خودتم مشکلای زیادی داری ولی آدمو دل گرم میکنی!
مگه تو دوست و خونواده نداری؟
دیگه به این نتیجه رسیدم بحث کردن با جناب شیرازی فایده ای نداره ! انقدر پیغام و پسغوم از آدم های مختلف هیچ نتنیجه ای نداده ، البته جدیدا یه حرکت انتهاری زده ، امکان استفاده از جاوا رو فراهم کرده ، یعنی من دهنم وا مونده بود ، کلی روی یه چیزی وقت گذاشتم که بدون جاوا کدش رو بنویسم ، بعدش فهمیدم بلاگفا این حرکت رو زده ، ناامید شدم از زندگی !
میام توضیح میدم
اوهوم ، نه در این حد ! خانوده اسمن هست ! دوست هم که اسمن هست ، اما عملن نه!
فک کنم دیوار خونمون شکست
+ مردیم از بس ملتمس دعا بودیم ، ان شاءالله
+ نتیجه اش رو میدونم ، اما شاید باورم ضعیف باشه
+ اوهوم ، آره ، خودم که نمیتونم مراقب جیبم باشم ، باید یکی حواسم رو جمع کنه مواقع ولخرجی
+ unidco.com
or
unid.ir
باز هم ممنونم از توجهتون
+ نظر سازنده اییه !!! روش فکر میکنم ، اگه وضعیت روحی مناسب باشه ، چشم
+ پاینده باشین
ینی اصلا مهم نیست در مقابل بقیه دردا !
نه مهم و نه ماندگار!!
منشا جسمی نداره پس نامهمه :)
هرچند در هرصورت نامهمه!
بقیش ازسرمون بگذره این نرمال شدس!!
شما چطورید؟خوبید؟؟
هوم ؟
جدن متوجه نشدم چی شد !
به هرحال امیدوارم سالم و سلامت باشین ، بدون درد ؛ مهم و نامهم .
به لطف شما ، خوبم و شکرخدا
به آسمان آبی چشم دوخته است
دست کوچکش را بالا می برد
ومیخواهد آسمان را لمس کند.
کودک نمیداند
که آسمان، وهمی بیش نیست.
بر این گمان است که
هرگز به آن نمیرسد،
درحالی که آسمان
در دستان کوچک اوست.
"مانوئل باندئیرا"
یک شاعر برزیلی!
کاش یدونه از تو توو خونه داشتم
خانواده = ؟!
دوست = ؟!
خودت یه دونه ای ، فک میکنی کم داری ! ناشکری نکن خواهر
آره کلا من استاد پیچوندنم
تازگیا دوستام بهم میگن کلاهبردار
آخه نزدیکای مدرسه یه بنر زده بودن،نوشته بود کلاهبردارا افراد خوش لباس و شیک پوش و پرحرف و سر زبون دار اینان!حالا به من میگن کلاهبردار
هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی روزگار
پنچر شدم
سلام
خوش آمدی
تبریک میگم !
کلاهبرداری از رفقا ، اگه به معنی دلبری باشه ، خیلیُم خوبه
اوق ، عجب هِی ای کردی ، نزنش ، خودش میگذره
بیام پنچر گیری ؟
تـو ccu نیستـ ...
ولـی رو کـانـاپـه تـو کمـاسـتـ ...!
همین گوشه کنارام
سلام
ممنون
بزار از راه برسین ، به این زودی ؟
سال نو مبارک!
حالتون خوبه؟
ببخشید که ما دیر به دیر سر میزنیم. مشغولیت زیاده.
آمین
+ آخ آخ بدقولی خیلی بده! مخصوصا در حق کسانی که همیشه شرط خوش قولی رو رعایت کردن.
امیدوارم امسال خوش قول تر باشین
+ باید ببینین آیا اصلا هدفتون استوار شدن بوده یا نه؟
گاهی ما لحظه ی آخر یادمون میفته که قرار به یه هدفی بوده.
اگه واقعا میخواین تغییر کنین یه یا علی بگین و از همین روزای تعطیل شروع کنین. از مطالعه ی یک کتاب یا سایت خوب شروع کنین و ادامه بدین. انشالله خدا خودش کمکتون خواهد کرد در این مسیر
+ این هم من یه راهکار برای خودم انتخاب کردم و اون این بود که برای تک تک رفتارهای بدم یه چله گرفتم و در 40 روز سعی کردم هر یه دونه اش رو ترک کنم. یکی یکی جلوبرین اما حرکتتون ادامه دار باشه. امتحان کنین شاید جواب بده
+ نه گاهی شاید قسمت خودمون نشه که بریم اما خیلی ها وسیله ی دعای ما هستن و دعاشون در حق ما از خودمون گیراتر باشه.پس صرفا از اون دید نگاه نکنین. امیدوارم انشالله امسال حتما توفیق پیدا کنین.
+ روی این مورد حتما تلاش کنین چون سودش اول از همه عاید خودتون میشه. پس بی ارادگی جز افسوس در آینده هیچی براتون نداره.
+ آفرین! این واقعا تغییر مفیدیه. اگر پشیمونین روی مدیریت جیبتون بیشتر کار کنین. امیدوارم توی سال جدید همه ی جوونها یه کار مناسب پیدا کنن
+ به سلامتی! پس امسال چندان هم خالی از موفقیت نبوده. امیدوارم موفق باشین. راستی سایتتون رو معرفی نمیکنین؟؟
این چه حرفیه؟ خیلی خوب بود.
ببخشید که ما دیر به دیر سر میزنیم
امیدوارم امسال هم برای شما سالی پر از موفقیت باشه.
یه نظر: فکر کنم یه کم با روحیه ی مثبت تر مینوشتین بهتر بود. اینجوری خودتون هم انگیزه تون رو از دست میدین.
به نقاط مثبت هم فکر کنین تا تواناییهاتون برای خودتون روشن باشه
موفق و پیروز باشبن
پاسخ در 8 نظر پایین تر !
( به دلیل محدودیت 2000حرفی بلاگفا در کامنتها از پاسخ در اینجا معذورم )
ببخشید فردا ایشالا عازم مشهدم بعدا کامل آپتو می خونم!
سلام
حسابی مارو دعا کن مهندس
آره دوبار
برات فک کنم تعریف کرده بودم یکیشو
میگم یه بار کوچولو بودم جلو در خونه یه پسره صدام کرد منم باش رفتم تا چند کوچه اونورتر فرار کردم با کلی جیغ و داد
یه بارم تاکسی سوار شدم داشت میرفت سمت خارج شهر!منم که ر*یده بودم از ترسولی خب وا ندادم!یکم عشوه های خرکی اومدم:دی راننده هم شرو کرد گ*ه خوردن و نخ دادن اینا!گفتمش وایسا یه جا آبمیوه چیزی بخوریم تا پیاده شد منم تا در خونه مون دویدم
ای باباااااااااااا گیر دادی ها!دارم میگم یکی از دلایلش اون بود که برا تابستونه وگرنه شونصدتا مشکل دیگه الان دارم و خواهم داشت
لدفن درآ از ابهام فلسفی
سلام
من که چیزی یادم نمیاد !
خب کوچولو بودی دیگه ؛
این دورو زمونه خیلی ها از هر فرصتی سوءاستفاده میکنن ! ماشالا شما خوب میپیچونی
خدا رو شکر به خیر گذشته ، تجربه شد
خب ؛ مشکل شماره 552 رو بگو تا دیگه گیر ندم
چشم
البته میدونم در قلب شمام هرگز
ترسوام میره خو ازین دزدی اینا آخه 2 بار منو دزد برد
گفتم یکی از دلایلش این بود!نمیدونی که تابستون جراحی کردم!باور کن 36 ساعت نخوابیدم ینی انقد قرص و آمپول مسکن مصرف کردم از درد که حتا خمیازه و چرتمم نمیومد
نمیدونم...بدم میاد از غذا خوردن ینی کم میخورم کلا
+ بعضی وقتا فکر میکنم وقتی خدا با ماس...پس کی با اوناس؟؟؟
سلام
جدن ؟ دوبار ؟
خب ، قبول ! ولی : اوووووووو ، تابستون ، میدونی واسه چند وقت پیشه ؟
بعید میدونم !
+ منم بردی تو ابهام فلسفی
خیلی خوشحال شدم کامنتتو دیدم
تازه اومدم وبت کلی ترسیدم
آخه این گوشه تبلیغات که میده،نوشته بود زورگیری و تجاوز به ...خاک به سرش جلو بچه این حرفا رو میزنه میترسم خو
آخ گفتی...من 7 کیلو کم کردم!شاید باورت نشه ولی الان 45 کیلوام
به مامانم گفتم ایشالا برنامه دارم بعد از کنکور غذا بخورم
البت فکر نکنی خیلی درس میخونم لاغر شدم!!!!!یه مشکلای دیگه داشتم که یکیش جراحی دندون عقلم بود
مرسی که اومدی...خوشحالم کردی داداشی
سلام بر همدم قدیمی
ما بیشتر وقتی جواب دیدیم
انقدر به این بلاگفا گفتم آدم شو ، تو این سال جدید هم دست از کاراش برنداشته ؛ پیر کرده منو !
حالا من یه چیزی ، شما دیگه چرا ؟ جراحی دندون عقل هم شد بهونه ؟ غذا نوش جان بفرما ، نه بعد کنکور ، از همین الان ، مثه من نشی !
خواهش میکنم ، وظیفه اس
از آن معجزه های که
به هنگام وقوعش
"خدایا دوستت دارم" و " خدایا شکرت"
میان هق هق ِ گریه هایم
گم شود
خدایا دلم معجزه می خواهد
معجزه ای در حد "خدا "بودنت
¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
….hapyy new year….
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
¸.•*´¨`*•. ¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
.
.
.
.
آسمان غرق خیال است کجایی آقا ؟ / آخرین ساعت سال است کجایی آقا ؟
یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید / عاشقی بی تو محال است کجایی آقا ؟
.
.
.
.
عیدآمد و عید آمد / یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان باد / تا باد چنین بادا !
سال نو مبارک . . .
.
.
.
.
هیچ عیدی برایم ارزشمند تر از حضورتو نیست.
عیدی ما یادت نره
.
.
سال نوتون فاطمی و فرخنده انشالله!
سال نو مبارک . . .
راستش ما هی آمدیم و رفتیم و باز آمدیم و رفتیم تا بلکه تغییری مشاهده کنیم ... !
اما نه، خبری که نبود هیچ ،شما مخالف منوال پیش که گاهی سرمیزدید، فرصت سر زدن هم نداشتید . . .
و یهو بعد اون کامنت دیگه نیومدین؛ خیلی نگران کننده بود . . .!
نمیدونم چی بگم . . .
بسیارها سخن برفت و نهان تر بسی ...
تهران نیستم و اینترنتم ناپایدار، برا همین کامنت -هرچند بی ارزشم- رو بعدا میزارم ...
سالتون فاطمی ...
یاحق
سلام
ممنون ، همچنین شما
دیگر دوستان مجازی را هم درگیر اذیت های همیشگی کریم ... شما ببخشین
ناگفته ها خلاصه وار نوشته شد !
حق نگهدارتون
داستـــــــــان زندگی ماست
همــیشه هــین بوده یکی بوده ویکی
نبــــوده ، برایم مبهم اســـت که چرا در
اذهان شرقی مان باهم بودن وباهم سـاختن
نمیگنجد وبـــرای بودن یکی،بــــایددیگری
نباشدهیـــــــچ قصه گویی نیست که داستانش اینــــگونه آغازشودکــه یکی بوددیـــــگری
هم بود؛همـه با هم بــــــودند؛ومااســـــیراین قصـه ی کهـــن برای بــــودن یــــکی،
دیـــگری رانیــــست میکنــــیم،انــــگارکـــــــــــه هیچکــــس نمیـــــداند،جزمـــــــــــا
وهیچکـــــــس نمیفـــهمدجـــــــــزما،وخلاصه ی کــــــــــلام آنـــکس که
نمیـــــــداند ونمیفهمـــــدارزشـــی نــــــــــــدارد حتـــــــی بــــــــــرای
زیــــــستن؛ومتاسفـــــــانه ایــــن هـنری اســــت کــه
آ نــــــــراخـــــــوب آمـــــوخــــتـه ایم هنـــــــــر:
بـــــــــــــــــــــــــــودن یــــــــــــــکی
ونـــــــــبــــــــــــــــودن
وبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایی دارید.