
خاطره اس ، دوس داشتی بخون :
ترم پنجم هم مثه باد گذشت و ما هنوز بلاتکلیفیم .
امتحانات اولش خوب شروع شد ، با فولاد که عالی بود ، راه سازی که بهتر از اون و بتن ... و اما آخراش خراب شد . تحلیل2 افتضاح بود . زبان تخصصی هم همینطور !
راه سازی قبل امتحان تحلیل نمره هاش رو داد ؛ 14.5! مطمئنم که پایان ترم رو بالای 18 نوشتم ، اما به خاطر میانترم که تقریبا چیز بدردبخوری ننوشتم و به قولی به شعور استاد توهین کردم (!) ، انقد پایین داد . سر اینکه ماشین حساب نداشتم و نذاشت از گوشیم استفاده کنم ، سر اینکه سرماخوره بودم و نمیدونستم چطور آب فراوان بینیم رو جمع کنم :)) !
نمیدونم چرا بیحالم . امروز امتحان مقاومت2 بود . شب امتحان تا ساعت 11:26 علاف بودم . علاف که نه ، داشتم رو یه برنامه کار میکردم . امتحان عین خیالم نبود. بیست و شش دقیقه بود که لای جزوه رو باز کردم تا ساعت 30دقیقه بامداد .حدودا یک ساعت شد . جزوه حدود 40 صفحه ای که یازده صفحه رو ناقص داشتم و از عکس جزوه مهندس کامل کردم . سر جلسه امتحان سه سوال ؛ 120 دقیقه . به استاد درس خیلی ارادت دارم اومد بالای سر تک تک بچه ها . به من گفت آقای فلانی مشکلی نداری ، گفتم یک که روتینه ،دو هم که روتینه ، سه چی هس اصن ؟! گفت سه هم روتینه ، همون معادله دیفرانسیل هایی که سر کلاس مینوشتیم رو بنویس حل میشه ، میخواستم بگم که من جلسات آخر نیومدم . خلاصه بعد نوشتن 1 و 2 ، هرچی سوال سه رو بالاپایین کردم حل نشد که نشد .
تحلیل2 : بعد از ظهر روز قبل ساعت 17:20 شروع کردم جزوه 97 صفحه ای رو خوندن . ساعت 1:00 تموم شد .اما خب چند تا بخشو حذف کردم . سر امتحان 5 تا سوال ، 180 دقیقه . بنده خدا مراقب ها از وقتش تعجب کرده بودن . انقدری بود که تلاقی کرد با امتحان بعدش ؛ ههه . سوال اول رو نوشتم ، سوال دوم که ترکیبی چندین موضوع بود رو نوشتم اما آخرش به تناقض رسیدم (!) سوال سوم موضوعی بود که حذف کرده بودم . روش کانی ! روشی که حداقل 50سال پیش منقرض شده و ما تو جزوه داشتیم و من نخوندم . اومدم سوال 4 ؛ تحیلیل ماترسی یه خرپای ساده ، نوشتم . سوال 5 تحلیل تقریبی یه تیر نافرم ، نوشتم . از وقت کمتر از 30 دقیقه باقی مونده بود. برگشتم سوال 3 شروع کردم به نوشتم چیزهایی که از سرکلاس تو ذهنم بود . موقعی که شروع کردم میدونستم دارم اشتباه حل میکنم . اما باز ادامه دادم . هرچی جلوتر میرفتم یقینم بیشتر میشد که دارم اشتباه میرم ، اما خب نمیدونم چه اصراری بود که ادامه دادم ، تا وقت تموم شد . اومدم بیرون جزوه رو باز کردم دیدم تو یک صفحه حل میشده ،خیلی آسون و من پشیمان از اینکه بخش کانی رو حذف کردم !
امتحان زبان تخصصی : شب امتحان ساعت 12 بود فک کنم که شروع کردم تا ساعت 12:30 !!! یعنی خودم تو تعجبم که چطور کتابو خوندم !! سر امتحان بدون فکر ، تست ها رو میخوندم بدون اینکه معنیش رو بفهمم ، به حافظه تصویریم اعتماد کردم و تست ها رو بدون کوچترین مکس و فکری زدم . متن کلوز هم همون متنی بود که من سر کلاس ترجمه اش کردم ، حفظ بودمش تقریبا . کمتر از 10 دقیقه تموم شد. برگشتم از اول که فک کنم ببینم چی زدم تستا رو ! دیدم بروبکس دارن مشورت میکنن . من هم فقط نظاره گر ! و به گیج کردن مراقبا میخندیدم . تو این میون چند تا سوال رو جوابش رو شنیدم که منم گفتم اینا حتما درسته دیگه ، گزینه ای که حافظه تصویریم از قسمت ناخودآگاهش گفته بود رو با گزینه اونها عوض کردم . بعد امتحام دیدم همش رو درست زده بودم و با دست خودم و گوش به تقلب دوستان عوضش کرده بودم . اینجا اولین بار به حافظه ناخودآگاه تصویریم ایمان آوردم !
حال بگذریم از بقیه امتحانات .
آخر این ترم هم ، مثله ترم های گذشته تصمیم گرفتم که تو طول ترم بخونم ، اما میدونم که ... .
بچه ها رو میبینم که با نمره های بالا پاس میکنن ، بیست و 19 . کم اَن هاآ ! قبطه میخورم . اما خب هرکسی نتیجه تلاشش رو میبینه . ولی خب حس مضخرفی داره !
ممنونم که وقت گذاشتی .
+ چقدر خوبه که وقتی میای خونه به جای اینکه با سوال "کجا بودی تا حالا؟ چه ساعتی رفتی فلانجا ؟" مواجه بشی ، با سوال اینکه "چرا انقد زیاد کار میکنی؟ و امثالهم" مواجه بشی ! اثر مخرب روانی عجیبی داره سوال اول . تا خسته و کوفته نیای خونه درک نمیکنی چی میگم ! اونوخ انتظار دارن با روی بشاش بیای تو خونه ! تازه وقتی دیرتر بیای سوال ها به : " کدوم گوری بودی؟ کدوم جهنمی بودی ؟ چه غلطی میکردی؟ تبدیل میشه . شما جای من ؟ یعد یه مدت چه حالی بهت دست میده؟
قافیه شعارت منو از خود بیخود کردنداهه:-\
.
.
.
شب امتحان:-[
آره امضام میدم فراوووووون!!!
از اولش باید حدس میزدم...معتاد...مفنگی:/
زیر کرسی؟بی ادب:/
چایی پررنگ موخام:)
یه قل دو قل چیه؟!!!!!!!!!!!!
میگما...وبت خیلی سرده!
حداقل خبر میکردی یه لباس گرم بپوشیم...زنجیر چرخ ببندیم...سرما نخوریم یه وخ...!!!
مرسی خوبم
بد قول...
حوصله ندارم:'(
ووووای اینجا چ تغییراتی کرده.
میبینم که ترم جدید شروع شده و شما هم مثل من درس بگیرید ازین معدل بشینید از همین اول اون خر معروف رو لت و پار کنید که آخر ترم نیاد سوارتون بشه:دی
موفق باشید بسیااااار
:)
نمیخای پست بذاری؟!
لدف دارین:))))
خوبی از خودتونه!
خوبه که نمیدونی و این همه توضیح دادی...اگه میدونستی چار صفه ج میدادی خخخخخ
از کوجا میدونی دلم پاکه:/
خب حداقل اسمتو نمینوشتی که نفهمن تویی خخخخخ
یه سوال بپرسم؟؟؟
روشن یا تاریک رنگ هستن؟اگه هستن،چه رنگی ان؟!!!!!
آره سرگیجه...میچرخه:دی
مر30:دی
واخــعن؟متعلــخ به منه؟دست شوما درد نکنه:)
محتاجیم به دعا!
ایشالا که هر چی خیره جور شه...
خیلی کار زشتی کردی...حالا به جبرانش باس معدلت زیر 15 شه خخخخخخ
ممدعلی؟میشه اون عکس سومین مطلب تو آخرین مطالب...اون درخت نارنجیا که از پایین عکس گرفتنو برداری؟؟؟؟
آخه نگاش میکنم سرم گیج میره:دی
اون جوراب پاره رو هم برداری خوبه...بود میده هههه
منظورم از نظر وزنش بود:دی
من کامل باز میکنم صفحه رو...قبلی هم تقریبن همینجور باز میشد!
خب همون دیگه...نمیشد با گوشی نظر گذاشت:/
حق آب و گل؟!
چه خبر از خودت؟؟؟
میگم مـمــد یه وخ 20 نگیریاااااا...زشته آدم تو دانشگاه 20 شه خخخخخ
خوبه...دیگه دستکاریش نکن باز من نتونم نظر بذارم:(
تعصب؟بیخیال باو...
آره خوبه...اون یکی هم تقریبن سبک بود ولی مشکل این بود که نمیتونستم نظر بنویسم!
ممنان که نصفش بخاطر من اینو گذاشتی:)
ببخشید آیکونام دماغ ندارن...حوصله ندارم خخخخخخ
راستی هیچ نظر مفصلی هم ندیدم از شما:|
کلاً قالب شیکی هست ... مثل همیشه ؛)
اممممم...
اسم وب مون راس ساعت ظهور بود...نه حضور:|
نخیر...بلاگفا با تموم ورم هایی که داره ازینجا بهتره:|
ممنــان از این همه آیکــان:/
سلام
یه وخ نری ج کامنتتو بوخونی...خودم لپتاپ میدزدم:/
خداییش اینجا از بلاگفا بهتره بنظرت؟!
دیگه یه آیکونم نداره ینی هیچ...!!!
مکث!غبطه!مزخرف!
سوادت نم کشیده...از آبریزش بینیت فهمیدم:دی
اولندش سلام
دومندش بیا جلو...تا چنان سرتو بکوبم تو دیوار که از خونه همسایه درای:/
آخه برادر من...مگه شوما نمیدونستی من نمیتونم اینجا نظر بذارم؟
یه کامنت گذاشتی اونور اصن دیگه نمیای سراغشو بگیری!!!
الان لپتاپ دزدیدم در راه کسب علم:|
بعدشم...اون وبت چی شدش؟!
در پایان...بـــــــــی ســــــــواد:@