5 : اراده ( قسمت سوم )
مقاله حرف های خودمونی

قسمت سوم


-> آدمیان را چه گویم که راه به آدمیت نیست

                  عرشیان را چه گویم که جان در کف نیست

                               منم آن سرگشته حیران ؛ آن راه گم کرده ی بی امان

                                                توئی همه راه و پناهم ؛ مدد کن که ...

-> زندگی زمانی معنا پیدا میکند که انسان هدف داشته باشد . این جمله را زیاد شنیده ایم . اما آیا وقعا به آن اعتقاد داریم . انسان هایی که من دورو برم میبینم هدف ندارند. هدف نزد من تعریفی دارد . هدف چیزی است که انسان را به جایی بالاتر از اینجا که هست برساند . اما آدمهایی که میبینم نه تنها بالاتر بلکه پایین تر از جایی که هستند می روند . بالا و پایین هم تعریفی دارد!

دنیا میدان انتخاب است . انتخاب رفتن یا در عدم ماندن ! رفتن را انتخاب نکنی ناچار باید بمانی و حسرت رفتن ها را بخوری ! در عدم ماندن صرفا بی تحرکی نیست ؛ هرچیزی که مانع بالا رفتن و رسیدن به او بشود!؛ رفتارهایی که به شغل پردرآمد ؛ یا پز دادن ختم میشود . و در نهایت به لذت نفس میرسد . مشکل اینجاست که برای رفتن باید لذت را دور ریخت . و این کار آسانی نیست .

دوستی میگفت که فرق انسان و حیوان عقل و اراده است . اگر انسان عقل را بکار نگیرد حیوان است و اگر اراده را به خرج ندهد و انتخاب نگیرد ؛ باز هم حیوان است . فرق میان انسان ها به میزان اراده هایشان است .  عقل چیزی است که خدا داده است و یا طبق نظر انیشتین عقل تمامی انسان ها برابر است . پس تفاوت بین اراده هاست . اینکه صبح زود در خوابی شیرین سپری میکنی و خود را از نعمت صبحی دل انگیز محروم میکنی ؛ نشانه از بی ارادگی توست . و همینطور وقتی که نمیتوانی در برابر خشم خود مقاوم باشی . و زمانی که در سرت را در پس مصنوعات بشر گرم میکنی ؛ وقت و اراده ات را یغما می بری ! و زمانی که ... .

کسی که اراده کند و رفتن را انتخاب کند ؛ مسیری دشوار انتظارش را میکشد . مسیری نه با دشواری های دنیایی ؛ بلکه دشواری از جنس دور ریختن دنیا و لذت . بزرگترین همت ها از پا گذاشتن بر لذت ها پدید می آید . حافظ ؛ حافظ شد ؛ چون همت گمارد و آسایش را بدور ریخت . حسابی ؛ حسابی شد ؛ چون لذت خواب و تنبلی را دور ریخت . و علی(ع) ؛ علی(ع) شد ؛ چون لذت دنیا را کنار گذاشت .

میبینی ؟! به جایی رسیده ها ؛ همه هدف داشتند ؛ هدفی که خود برگزیده اند ؛ با اراده خود . پس همت کن و فردایت را بساز .


پاورقی : بحث اراده خیلی است . اما نه مجال نوشتن هست و نه حوصله خواندن !


پایان قسمت سوم

يكشنبه ۲ مهر ۹۱ ساعت ۱۹:۴۴
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
mim h.m
بیشتر به جای رفتن حسرت خورده ام
علی
:(
  • چهارشنبه ۳ تیر ۹۴ ، ۱۹:۲۴
  • مصطفی
    سلاااام هم رشته ای!
    لینک شدی!




    سلام
    جدی ! نمیدونستم اینجا انقد همرشته ای هس
    ممنونم !
    مهدی
    سلام !
    ببخشید دیر به دیر میام ها ...! تو این روزا سرم خیلی شلوغه !
    ///
    حرفات کاملاً درسته ... شدیداً باهات موافقم علی جون ...
    ///
    مخصوصاً اینجاش خیلی موشکافانه بودش:
    در عدم ماندن صرفا بی تحرکی نیست ؛
    هرچیزی که مانع بالا رفتن و رسیدن به او بشود!
    ؛
    مشکل اینجاست که برای رفتن باید لذت را دور ریخت .. سخته ...
    این کار سخت هم باید انجام داد ...
    ///
    موفق باشی ... راستی بنازم قالبتو ... ناز تر از همیشه است ...///
    یاحق




    سلام
    نه بابا این چه حرفیه ؛ تو ببخش .
    کوچیکتم ... .
    آره درسته ؛ این کار سخت را هم باید انجام داد .
    خوب گفتی ؛ مشکل نوشتن ادامه اش رو برام حل کردی
    ...
    ممنونم
    حق نگهدارت
    Copyright (©) 2012-2015
    All Rights Reserved.
    کپی رایت (©) ۱۳۹۰-۱۳۹۴
    تمامی حقوق محفوظ است
    قالب شماره 13
    نسخه 1.0
    طراحی و اجرا در مرداد 95
    کدنویسی تنها با html و css
    کپی نکنید ، درخواست کنید کد خدمتتان تقدیم می شود !