دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت
بـاز مـشتاق کمـانـخانه ابـروی تـو بود
هـم عفا الله صبا کز تو پیامی می‌داد
ور نـه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهـم شکن طـره هندوی تو بود
بـگشا بـنـد قـــبا تـا بـــگشایـد دل مـن
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
به وفـای تـو کـه بر تـربت حــافظ بگذر
کز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود
ای خـدا ایـن وصل را هجران مـکن سرخوشان عشق را نالان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکین و سرگردان مکن
جمع و شمع خـویش را برهم مزن دشمنان را کـور کـن شادان مکن
گـر چـه دزدان خـصم روز روشنند آنچه میخواهد دل ایـشان مـکن
این طناب خیمه را بـرهم مزن خیمه توست آخر ای سلطان مـکن
دوستی گفت هی روزگار !
گفتم : تو روزگار را هـِی کنی یا نکنی ، میرود ؛ حواست باشه که عقب نمونی !
مـا درس سـحـر در ره مـیخـانـه نـهـادیـم مـحصـول دعـا در ره جـانـانـه نـهادیم
در خرمـن صـد زاهـد عـاقـل زنـد آتـش ایـن داغ کـه مـا بر دل دیـوانه نهادیم
سلـطـان ازل گـنج غـم عـشـق بـه مـا داد تـا روی در ایـن مـنزل ویـرانه نهادیم
در دل نـدهـم ره پـس از ایـن مـهـر بـتان را مـهر لـب او بـر در ایـن خـانـه نهادیم
در خـرقـه از ایـن بـیـش مـنـافق نـتوان بـود بـنیاد از ایـن شیوه رندانه نهادیم
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
الـمنه لله کـه چـو مـا بـی‌دل و دیـن بـود آن را کـه لـقب عاقل و فرزانه نهادیم
قـانع بـه خـیالی ز تـو بـودیم چـو حـافـظ یـا رب چـه گـداهمت و بیگانه نهادیم
حافظ شیرازی
سلام
و این رباعی مولوی :
هر دو جهان چو رنگ باید بودن بیزار ز لعل و سنگ باید بودن
مردانه و مرد رنگ باید بودن ور نی به هزار ننگ باید بودن
پاروقی :
1- خدایا شکرت
2- خیلی وقت بود مطلب جدید نذاشته بودم ؛ نمیشه گفت که سرم شلوغ بوده ، بیشتر حس و حالش نبوده !
3- همونطور که کم و بیش اطلاع دارین ؛ قراره به آدرس جدید مهاجرت داشته باشم ؛ به blog.ir ! اما ابزار مهاجرت بیان که انتقال دهنده مطالب و نظرات هست ؛ از جانب بلاگفا از کار افتاده ! اما وعده داده شده که به زودی درست بشه .
4- قالب وبلاگ ، به قالب پیشفرض نارنجی بلاگفا تغییر کرده ؛ چون اولا اون قالب قبلی کپی و دزدیده شده ! دوما تقریبا تمام کارهای من در فضای مجازی کپی برداری شده ! و با این ها دیگر انگیزه ای برای طراحی ندارم !
5- چرا آدم ها چرخش زمین رو به حساب چرخش دنیا میذارن !؟ ( دفتری بلند میخواهد در توضیح این سوال ! )
قسمت دوم :
دنیا را رنگ بزن ؛ رنگی که خودت و تنها خودت را به تماشا بگذارد . رنگی که نه گرد و غبار حرفها به رویش بنشیند و نه با گذشت زمان به پس کوچه های خاطراتت برود ، و نه با خنده های دیگران رنگ ببازد ...!
رنگی بزن ؛ رنگی که هر صبح به نوازش نسیم بر سر کوچه ی تصمیم مشتاق تر از دیروز گام برداری . رنگی که هر شب به آرامش نور مهتاب ، پی گذشت یک روز شاداب ، بر شیرینی یک خواب ؛ فرو روی .
رنگی بزن ؛ رنگی که نه چراغ سر کوچه جای نور ماه را ، بر دیوار اتاقت میگیرد ، و نه پرده ها جلوی پرتو خورشید را ، بر صورتت میگیرد . چراغ های ساختگی را بشکن و پرده ها را کنار بزن ؛ بگذار چشمانت به دیدن عادت کند ... بگذار گوش هایت به شنیدن عادت کند ... ؛ یک دم رها شو این دنیای سیمانی ...
رنگی بزن ؛ رنگی که مرز دوستی را ، جفرافیا و تاریخ تعیین نکند ، رنگی که خدا را به گوشه محراب محدود نکند ؛ رنگی که مسئله را به داشتن یک حل محدود نکند ؛ رنگی که چشمانت را به زمین ندوزد ...
رنگ بزن ... رنگی که خودت و تنها خودت را به تماشا بگذارد ...
پایان
امضا : علی
امیدوارم در پناه حق ؛ شاد سر حال و سلامت باشین
زمان نظر سنجی برای بهترین انتخاب بهترین مصراع برای ادامه « عمریست که در کوزه جگر میسوزد » تمام شد ولی این به معنای پایان مهلت برای ارسال شعر نیست !
از مجموع 23 رای که به شعر های نوشته شده در پست قبل داده شد :
6 رای به مجتبی عزیز با مصرع : معشوق پی عشق دگر می سوزد
4 رای به شعر نو یکتا خانم : کاش لیلی برسد
بزند سنگی و این غمکده در هم شکند
من بمانم بی دل
او شود دلبر و دلدار ُ
دل از ، من ِ بی دل ببرد !
4 رای به مصرع خانم کوچولو : عشق هر جا که رسد هرچه بُوَد میسوزد
3 رای به مصرع ههای محمد مهدی
3 رای به مصرع های دیگر مجتبی
2 رای به مصرع مداد مغزی
و یک رای هم به مصرع دیگر خانم کوچولو
خب طبق وعده ای که داده بودم ؛ برای بیشترین رای قالب سفارشی تهیه میشه !
پاورقی :
1- دعوت میکنم از دوستان برای ارائه ایده هاشون برای طراحی قالب بعدی متفاوت ببینیم ؛ مخ من دیگه ایده جدید نداره ؛ خواهش دارم که هر کسی که ایده خاصی جدای از بحث طراحی ؛ مد نظر داره با من در میون بذاره .
2- یکی دیگه از نمونه کارهای بنده : درهوای تو ؛ البته هنوز کامل نیست ؛ به خاطر عدم دسترسی به تگ های بلاگ اسکای !
2- تابستان است و گرما ؛ میترسم بسوزد عشق تو در گرمی هوا .
سلام
دنیا لزوما همونطوری نیست که من و تو میبینیم ؛ از دید گنجشکی شاید دانه گندمی باشد ؛ از دید موری شاید همان دانه گندم باشد ؛ اما آدمی شاید گندم را به حساب ِ دنیا نیاورد ... !
دنیا را شاید خنده ی نوزادی بسازد که پدرش را همچون کودکی ذوق زده میکند ؛ دنیا شاید همان خنده ای باشد که گسیخته ؛ به دنبال هر موضوعی بر لبان کودکی نقش میبندد ؛ و کسی چه میداند ؛ شاید در پس همین خنده ؛ گریه ای کمین کرده باشد ... !
دنیا را شاید دیوار های آجری میسازند ؛ همان آجر هایی با گچ شکسته ای ؛ دفتر نقاشی کودکی را میسازد . دنیا را شاید همان خانه های گلی ای که مدفون در زیر پشته های سیمانی اند ، ... دنیا را شاید همان برگ های به رقص در آمده باد ، بسازند ... !
دنیا هر چه که باشد ، زیر چشمان تو رنگ میگیرد ؛ رنگی بزن که اندی بعد ؛ خسته ات نکند ... دنیا را رنگ بزن ؛ رنگی که افکارت را در ماورای بازیهایش محو نکند ... رنگی که خودت ؛ و تنها خودت را به تماشا بگذارد ...
ادامه دارد ...
امضا : علی
نظر سنجی ؛ کدامیک را برای ادامه مصرع زیر مناسب میدانید ؟
عمریست که در کوزه جگر میسوزد :
1 - دل در پی دلدار همی می جوید مجتبی
2- معشوق پی عشق دگر می سوزد مجتبی
3- از این شب تاریک سحر کی روید؟ مجتبی
4- در کَف آبی ، ولی افسوس که بد می سوزد ! سپیدار
5- عمریست بین یاران وفا می نالد
6- او مست پیاله و برون از کوزه مداد مغزی
7- کاش لیلی برسد
بزند سنگی و این غمکده در هم شکند
من بمانم بی دل
او شود دلبر و دلدار ُ
دل از ، من ِ بی دل ببرد ! یکتا
8- عشق هر جا که رسد هرچه بُوَد میسوزد دختر کوچولو
9- در پی جرعه ای از درد چه بد می سوزد! دختر کوچولو
10- عشق باز قصه ما را نگر، میسوزد
معشوق قصه عشق، مگر میسوزد
آری از دوری عشق دگر، میسوزد محمد مهدی
شماره مرود نظر را ؛ نظر بگذارید !
این نظر سنجی از تاریخ30 خرداد تا تاریخ 10 تیر 1392 اعتبار خواهد داشت ؛ برای کسی که بیشترین رای رو داشته باشه قالب سفارشی طراحی میشود !
پاورقی :
1- 30 خرداد 92 ؛ 00:15 ؛ من ؛ خیابون ؛ پیاده ؛ تنها ؛ مسافتی طولانی ...
2- خدایا ؛ من هنوز خسته نشدم ؛ میخوای دوباره بازی کنیم ؛ میدونم ؛ آره ؛ بازنده منم ... !
3 - لحظه های تردید من ؛ هیچ چیزی رو برای تو ثابت نمیکنه !
+ به زودی به آدرسی جدید اساس کشی خواهم داشت ... !
3 تیر 1392 : ولادت آقا امام زمان (عج) رو تبریک میگم ؛ ان شاءالله تبریک ظهورشون .
حدود 1 ماه پیش مهمترین پارتیشن ام پاک شد و نتونستم اطلاعاتش رو برگردونم . مجموعه عکس هایی هم که داشتم ؛ پاک شد ؛ حالا گه گذاری که عکس خوب میبینم ؛ بهترین هاش رو اینجا هم میذارم ؛ تحت عنوان عکسدونی : گلچین تصاویر سراسر وب !
گـواهـی دهـد چـهـرهٔ زرد مـن که دردی بود بی‌دوا درد من
شدم خاک اگر از جفایش مباد نشیند به دامان او گرد من
به گلزاری من ای صبا چون رسی بـگو بـا گـل ناز پرورد من
که گر یک نظر روی من بنگری ترحم کنی بر رخ زرد من
و گر یک نفس آه من بشنوی جگر سوزدت از دم سرد من
هاتف اصفهانی
1:
کدامیک را برای ادامه مصرع زیر مناسب میدانید ؟
عمریست که در کوزه جگر میسوزد ... :
- دل در پی دلدار همی می جوید مجتبی
- معشوق پی عشق دگر می سوزد مجتبی
- از این شب تاریک سحر کی روید؟ مجتبی
- در کَف آبی ، ولی افسوس که بد می سوزد ! سپیدار
- عمریست بین یاران وفا می نالد
همچنان منتظر بقیه آثار هستم !
دوستان به یه مصرع اکتفا نکنند ؛ حداقل یه رباعی ؛ دوبیتی ... !
2 :
+ تبریک میگم مبعث خاتم پیامبران حضرت محمد (صلوات الله علیه )
+ لینکدونی : شعر در موضوع مبعث از آقاسی
+ منتظر آدرس ایمیل دوستان برای ارسال مطالب وبلاگ هستم ...
+ اینروزا ؛ تنور انتخابات داغه ! اجازه بدین چند مستند رو به ایمیلتون ارسال کنم ...
پاورقی :
+ مشتاقم که پرسد یکی حال خرابم را احساس نهفته در دل پر عذابم را
+ حس میکنم ؛ این روزا ... خندیدن برگ رو ...
میدانی ... وسط بهار ... خانه ام برگریزان است
++ امضا : علی
All Rights Reserved.
تمامی حقوق محفوظ است
نسخه 1.0
طراحی و اجرا در مرداد 95
کدنویسی تنها با html و css
کپی نکنید ، درخواست کنید کد خدمتتان تقدیم می شود !